از عجایب حوزه علمیه!
دیرم شده بود از استرس قلبم با شدت می تپید. در عرض پنج دقیقه باید مسیر نیم ساعته را طی می کردم!! نمی شد. نشد. و من باز هم با بیست دقیقه تاخیر به حوزه رسیدم. از دست خودم عصبانی بودم پله ها را می دویدم و زیر لب خودم را توبیخ می کردم. “نمی شد شب زودتر بخوابی تا صبح راحت بلندشی؟ مثلا طلبه ای. بعد از استاد به کلاس رسیدن بی ادبیه می فهمی؟ باعث سلب توفیقت می شه. از نجابت استاده که اجازه میده سر کلاس بشینی. طلبه های سال بالایی رو نگاه کن. اگر دیرکنن بی سر و صدا پشت در کلاس میشنن و گوش می چسبونن به در تا صدا استاد رو بشنون. بعله! رشد و تربیت اصله یا حضور غیاب دفتر؟ اگر هدفت از درس خوندن تقرب به خداست، که ملزم به رعایت ادبه….” اما راستش هیچ کدام از این محاکمه های درونی من اثر نداشت. مسئول آموزش هم که بسیار منضبط، اگر این جلسه هم غیبت می خوردم حذف می شدم. داشتم با عذاب وجدان در کلاس را می زدم که دستی از پشت به شانه ام زد! یاابالفضل!! مسئول آموزش مچم را گرفت. حس کودکی را داشتم که می خواهد پنهانی پفک بخورد و همان لحظه مادرش سر میرسد. یخ کردم. نگذاشت سرکلاس بروم.
برای کسی که تازه وارد حوزه شده، و زود رنج و استرسی ست و عذاب وجدان هم دارد، همین می تواند عامل اشک هایش باشد! خیلی به من برخورد. نه نگاهش کردم و نه جوابش را دادم، با گریه و عصبانیت به سمت دفتر مدیرحوزه رفتم.
تا ایشان صورت خیس مرا دید گفت “چه شده دخترم؟ “
گفتم"طرز رفتارشون درست نیست. ما خودمون ادب بلدیم”
بغضم ترکید.. “میدونم کارم اشتباهه ولی ما برای سربازی دین اومدیم درس بخونیم حرمت سرباز رو نگه نمی دارن.”
بی مقدمه دستم را بوسید و گفت “الهی من فدای این سربازها بشم. ایشون رو بر من ببخش.”
وای خدایا!
عحب نگرش و منشی! عجب تکریم ارباب رجوعی!
من برای شکایت رفته بودم. توقع داشتم ایشان مثل خیلی از مدیرها در محل کارش نباشد اگر هم باشد مثل مسئول آموزش برخورد کند یا حداقل از رفتار همکارش دفاع کند و توجیه بیاورد یا قول ترتیب اثر بدهد یا یک عذرخواهی خشک و خالی کند نه اینکه دستم را ببوسد و قربان صدقه ام برود!! این همه محبت و بزرگواری را چگونه هضم کنم؟
فرق است بین سواد و علم. ریشه سواد سیاهی ست، حجاب است. علم نور است. سواد اطلاعات انباشه است و علم آن آگاهی ست که نفع دارد. “ثمره العلم العبودیه” خط کش خوبی ست برای تمییز سواد از علم.
شکی ندارم دکترای حوزوی مدیر ما از جنس علم بوده، نه سواد!