دعوت غیر زبانی
همان اولین روزهای تولد دخترم بود که با خودم گفتم:” این بچه که الان من مادرش هستم نه خواندن بلد است و نه نوشتن. حتی حرف زدن هم بلد نیست. حتی خوردن و خوابیدنش را باید خودم مدیریت کنم. پس باید مادری باشم که یک کودک مودب و موفق تربیت کنم. این شد که از همان روز اول با اینکه طفل دوروزه ام فارسی بلد نبود با او با احترام صحبت میکردم و برایش قرآن و دعا و روضه ی ابا عبد الله الحسین علیه السلام میخواندم.
کمی که بزرگتر شد تلوزیون را با کنترلش خاموش و روشن میکردم که یاد نگیرد این دستگاه یک دکمه ی خاموش و روشن هم روی خودش دارد. مبادا انقدر آنرا فشار دهد که خراب شود.
اسباب بازی هایش را با وایتکس و آب جوش ضد عفونی میکردم و همیشه لباس مرتب تنش میکردم که مبادا شلخته و کثیف تربیت شود.
انصافا این کارها ثمر بخش بود. به بچه های هم سنش میگفت شما و موقع مهمانی هم کفش هایش را در جا کفشی خانه میزبان میگذاشت که مبادا زیر پای بقیه خراب شود. حالا هم که بزرگ تر شده بدون اینکه کسی بهش بگوید نمازهایش را میخواند و جلوی نامحرم چادر میپوشد.
فکر کنم برای راهنمایی هر کسی بهترین کار این باشد که خودمان عامل باشیم؛
“کونو دعات الناس بغیر السنتکم.” 1
1. مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص ۴۶؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۰۹.