جاهلیت
واپسین ساعات عمر پربرکت حضرت ختمیمرتبت است، مردی از سلاله پاکان که تمام زندگیاش را صرف تربیت و هدایت خلق کرده است؛ چه آنزمان که در خلوت غار حرا سر بر آستین تفکر و یادکرد خدای احد میگذاشت و حلفالفضول و محمد امین و تربیت حضرت امیر را در کارنامه خویش ثبت میکرد و چه زمانیکه در همان غار حرا صدای ملکوتی جبرئیل را شنید که: “بخوان به نام پروردگارت"؛ او معلم اخلاق مردم سرزمینش بود.
حال که ساعات پایانی عمر شریف اوست، بدون در نظرگرفتن شهادت یا رحلت، یک نکته انسان را میآزارد. جاهلیتی که در این ساعات پایانی خستگی را بر تن حضرتش باقی گذاشت. جهل مردی که مقام عصمت و ولایت پیامبرش را درک نکرد و اورا متهم به هذیانگویی نمود تا بتواند سقیفه، این ننگ بزرگ تاریخ را مدیریت و رهبری کند.
تاریخ تکرار میشود. روزیکه سرزمین وحی عزادار سبط اکبر است، بار دیگر جاهلیت خودی نشان میدهد، آنجا که تیرها به اشاره کجاوهنشین جمل، تابوت نوه پیامبر را نشانه میگیرد.
این روزهای مدینه و غربت دلگیرش به اشک میگوید ببار و برای مهدی فاطمه خالصانه دعا کن که جهل نیز خسته شده و میخواهد بمیرد و بیش از این روسیاه برگههای تاریخ نشود.
مصباح الهدی و سفینة النجاة
پدر و دختر بودند و از بصره به کربلا میرفتند. پدر پیر و بیمار بود، حنجرهاش را در زندانهای صدام از دست داده بود و نمیتوانست صحبت کند. دختر نیز یک پایش را در اولین پیادهروی بعد از سقوط صدام در اثر انفجار مین ازدست داده بود و با دو عصا راه میرفت.
امروز از طلبههای کلاس پرسیدم آیا رسالت پیامبر جواب داده و انسان در انسانیتش پیشرفت کرده است؟ میگفتند: بله، جواب داده است. پرسیدم: پس چگونه است که در سال 61 هجری به فاصلة پنجاهسال از وفات پیامبر، عاشورا رقم خورده است؟ چه پیشرفتی حاصل شده است؟ انسانیت که در روز عاشورا تمام شد، ثارالله شهید شد و بر بدن مبارکش اسبها هنرنمایی کردند.
همانهایی که صحابة پیامبر بودند یا فریاد هل من ناصر ینصرنی را نشنیدند و خوابیدند و یا شنیدند و در صف دشمن ایستادند که بیایند و ببُرَند و ببَرند و بسوازنند و شامی بسازند که در خاطرة حضرت سجاد از روز عاشورا نیز درد عمیقتری ایجاد کند. پیشرفت انسانیت کجاست؟
هریک از طلبهها چیزی میگفتند و من رد میکردم. به آنها نشان میدادم که رسالت پیامبر جواب نداده و در عصر حاضر فرزندانی همچون داعش دارد که مانند عاشورا، عاشوراها میسازند. فقط نمیکشند، بلکه … .
در ذهن طلبهها چالش ایجاد شده بود و پاسخ میخواستند، اما من عادت ندارم پاسخهای دقیق بدهم که خودشان به جواب برسند. فقط گفتم: چه شده است که حدود چهارده قرن پس از عاشورا 20 میلیون انسان با پای پیاده به کربلای حسین میروند و خبرش در 60 ثانیه در کشوری اروپایی مصباح الهدایة جوانی مسیحی میشود؛ او به کربلا میآید و در کشتی نجات حسین مینشیند و به سیل عاشقان متصل میگردد؟ واقعا چه شده است؟
مباهله
خیمهها برپا شده است و هرکس در چادر خود رنج سفر از مدینه تا این سرزمین را از تن میزداید و به آینده میاندیشد، آیندهای نهچندان دور.
امشب دوم محرم، سالروز ورود کاروان حضرت حسین علیهالسلام به سرزمین نینواست، سرزمین سختی و بلا.
چقدر ورود حسین علیهالسلام در این سرزمین به مباهلهی جدّش حضرت ختمی مرتبت شباهت دارد، زیرا او نیز با زنان و کودکان و مردانی اندک در روز عاشورا با سران کفر و نفاق محاجّه نمود.
مردان اندک کربلا تاریخ را بهخاطر مردانگیشان خجالتزده کردند. قصهی حبیب بن مظاهر، زهیر بن قین، فرزندان امّالبنین و… از تاریخ صفحات اضافه برای ثبت بزرگ مردیشان طلب کردند. آنانکه اصالت ولایت را فهم نمودند و برایش جنگیدند و خونشان را هدیه دادند.
تاریخنویسان در سال 61 هجری کاغذها و قلمهای پردارشان را برداشتند و حوادث سخت روزهای سخت را نگاشتند.
آنها نوشتند که مردان شرور تاریخ در چنین روزهایی در حال صیقل دادن لبههای شمشیرهایشان بودند که با آن بزرگان عصر و آلالله را از صفحهی روزگار محو کنند؛ چه خیال باطلی! هزار و سیصد و شصت و هفت سال است که بیرق عزا برافراشته شده و در غم ازدست رفتن ولایت، نالهها زمین را پر کرده است.
لعن کردنها که تمامی ندارد، همیشه عاشق ولایتی هست که لعن کند صاحبان شرّ را:
اللهم العن کسانی را که نعلهای تازه به اسبان تندرویشان زدند که سینهی فرزندان خانهی وحی را با آن بکوبند.
اللهم العن حرملهها را که تیرهایشان را تیز کردند که گلوی نوزادان را بشکافند.
اللهم العن سیاهیلشکران را که دل دختران خیمهها را ترساندند.
اللهم العن سوارانی که خیمهها را غارت کردند و سوزاندند که متاعی اندک از دو روزهی دنیا برچینند.
اللهم العن پیادههایی را که گوش و گوشواره با هم دزدیدند.
البته هنوز هم شقاوت و بدی در کار است و انسانهای پلید در کلاس درس شیطان مینشینند و او آنها را تعیین سطح میکند و به هریک چیزی میآموزد
رانده شدهی درگاه رحمت الهی، آنروزها به شاگردان کلاسش آموخت که خیمههای دوم محرم در دهمین روز باید خاکستر شوند و دل دختران بترسد که شد آنچه نباید میشد.
آنروز، شیطان، این استاد قهار به برخی وعدهی ملک ری داد و به او آموخت که خورشید را چگونه بر نیزه بلند کند، امروز نیز به برخی دیگر میآموزد که در شهادت حسین علیهالسلام خوشحال باشند و بخیل نباشند که کشندگان حسین علیهالسلام به بهشت بروند. اینان گویی فقط ارحمالراحمین را شناختهاند و شدید العقاب را نیافتهاند، زیرا درب مهبط الوحی را نکوفتهاند.
اللهم العن شیطان و شاگردانش را که انسانیت را به یغما بردند، اللهم العن…
پینوشت: برخی صوفیه معتقدند که همهی انسانها چه بدی کنند و چه خوبی به بهشت میروند، حتی شمر و سنان و یزید و.. . آنان میگویند شمر کار بزرگی انجام داده که امام علیهالسلام را به درجهی شهادت رسانده است. میگوییم بله، او امام را شهید نمود، اما شقاوت و بدی زیبندهی انسانیت نیست و در فطرت انسان نهاده نشده است. در هیچ جای شرع نیامده که کشندگان آلالله به بهشت میروند. خداوند همان اندازه که ارحمالراحمین است، شدید العقاب نیز هست.
تشنگی
امروز جملهای شنیدم که از یکسو روحم تازه شد و از سوی دیگر دلم گرفت. جمله این بود: علی علیهالسلام نمیتوانست فقر را ریشهکن کند بلکه تحمل آنرا آسان میکرد.
روحم تازه شد، زیرا امام اول من، همانکه ادعا میکنم شیعهی او هستم، روزگاری بهخاطرگرسنگان گرسنه بود، کار میکرد و کم میخورد، درد مردم را میشناخت، چون آنرا تجربه میکرد.
علی علیهالسلام همان است که دوست داشت در گرمای تابستان حجاز روزه بگیرد و سخت کار کند، چاه حفر کند، نخلستان ایجاد کند، آنها را وقف نماید و افطار که میشود غذایش را ببخشد. او از سلالهی پاکان است، از نسل ابراهیم و اسماعیل، آنانکه روزی به خاطر خدا قربانی میکنند و روزی دیگر قربانی میشوند.
دلم گرفت، زیرا صاحبمنصبان عصر من وقت ندارند نامهی مولا به مالک اشتر را بخوانند، وقتشان در مذاکرات بیهوده هدر میرود، صبحانهها و ناهارهای کاری اجازه نمیدهند یکبار حتی نامهی مولا را از پرِ شال مالک درآورند و بخوانند، فقط بخوانند.
دلم گرفت، زیرا مولای ما در شهر خویش و در میان اقوام و آشنایانش غریب بود و امروز نیز در میان شیعیان و محبانش غریب است.
مولای غریب تاریخ بشر! چند روزی از غدیر میگذرد، مباهله نیز آمد، انفسنای قرآن، جان پیامبر! جهان در زشتی غرق شده است و دوستداران انسانیت و آزادی تشنهاند، اما کسی نیست به آنها آب گوارا بدهد، آنها تشنهی آب سرچشمهاند. مولای غریب! میدانم هنوز جگرمان نسوخته که اگر سوخته بود، فرزند منتظَر شما میآمد.
میشود در مباهله دعا کنید تشنهی سرچشمه شویم که زودتر بجوشد و خستگی را از تن جهان خسته بزداید؟ دعای شما مستجاب است و من میخواهم تشنه شوم و هیچ آبی مرا سیراب نکند، دعا کنید تشنه شوم.
پینوشت:
انفسنا در آیهی مباهله بهمعنای جان ماست که نشان میدهد امیرالمؤمنین علیهالسلام جان پیامبر هستند.
به قلم: #شهره_شریفی
غدیر مبارک
غدیر مبارک
برای آنها که پا در رکاب ولایت برای ظهور ولایت مبارزه میکنند،
برای آنها که تفنگ بر دوش میگیرند و مرزها را امن میکنند، که اگر ولی آمد، جانشان را تقدیم کنند،
برای آنها که قلم بر دست میگیرند و ولایت را برای محبانشان تفسیر میکنند
غدیر برای آنها که اورا دوست دارند و منتظر فرزندش هستند، مبارک.
غدیر برای فرزندش مبارک.
همانکه منتظر است بیاید و جهان بیولایت را نجات دهد.