تشنگی
امروز جملهای شنیدم که از یکسو روحم تازه شد و از سوی دیگر دلم گرفت. جمله این بود: علی علیهالسلام نمیتوانست فقر را ریشهکن کند بلکه تحمل آنرا آسان میکرد.
روحم تازه شد، زیرا امام اول من، همانکه ادعا میکنم شیعهی او هستم، روزگاری بهخاطرگرسنگان گرسنه بود، کار میکرد و کم میخورد، درد مردم را میشناخت، چون آنرا تجربه میکرد.
علی علیهالسلام همان است که دوست داشت در گرمای تابستان حجاز روزه بگیرد و سخت کار کند، چاه حفر کند، نخلستان ایجاد کند، آنها را وقف نماید و افطار که میشود غذایش را ببخشد. او از سلالهی پاکان است، از نسل ابراهیم و اسماعیل، آنانکه روزی به خاطر خدا قربانی میکنند و روزی دیگر قربانی میشوند.
دلم گرفت، زیرا صاحبمنصبان عصر من وقت ندارند نامهی مولا به مالک اشتر را بخوانند، وقتشان در مذاکرات بیهوده هدر میرود، صبحانهها و ناهارهای کاری اجازه نمیدهند یکبار حتی نامهی مولا را از پرِ شال مالک درآورند و بخوانند، فقط بخوانند.
دلم گرفت، زیرا مولای ما در شهر خویش و در میان اقوام و آشنایانش غریب بود و امروز نیز در میان شیعیان و محبانش غریب است.
مولای غریب تاریخ بشر! چند روزی از غدیر میگذرد، مباهله نیز آمد، انفسنای قرآن، جان پیامبر! جهان در زشتی غرق شده است و دوستداران انسانیت و آزادی تشنهاند، اما کسی نیست به آنها آب گوارا بدهد، آنها تشنهی آب سرچشمهاند. مولای غریب! میدانم هنوز جگرمان نسوخته که اگر سوخته بود، فرزند منتظَر شما میآمد.
میشود در مباهله دعا کنید تشنهی سرچشمه شویم که زودتر بجوشد و خستگی را از تن جهان خسته بزداید؟ دعای شما مستجاب است و من میخواهم تشنه شوم و هیچ آبی مرا سیراب نکند، دعا کنید تشنه شوم.
پینوشت:
انفسنا در آیهی مباهله بهمعنای جان ماست که نشان میدهد امیرالمؤمنین علیهالسلام جان پیامبر هستند.
به قلم: #شهره_شریفی