مامان خوب
خیلی قبلترها معلم قرآن دبیرستانی بودم که خودم در آن درس خوانده بودم. همان موقع ها بود که زد و معلم کامپیوتر مدرسه شدم و سایت مدرسه را در اختیارم گذاشتند. بچه ها از اینکه میدیدند معلم قرآن شان شده معلم کامپیوتر، تعجب میکردند.
روزها در سایت مینشستم و کلاس های قرآنم را آنجا برپا میکردم.هم تکنولوژی بود هم دین.بچه ها عاشق بحث های من بودند بعضی هم عاشق کامپیوتر ها. البته بالاخره وقتی در آن اتاق پای سیستم باشی باز هم نا خود آگاه صدای خانم معلم را میشنوی.از سوالات یک دفعه ای شان میفهمیدم که همچین هم از من دور نیستند.همین برای من کافی بود.
آن روزها یک کتابی میخواندم که نامش این بود:” چگونه یک معلم قرآن خوب باشیم؟". از بچه ها هم گاهی این را میپرسیدم که به نظرشما یک معلم قرآن خوب باید چطور باشد؟ هر کدام شان هم یک چیز میگفت. یک بار یکی شان درآمد که:"خانم مثل شما. تحصیل کرده، کاربلد، مهربان و صبور.” لبخندی زدم و گفتم:” ای کلک. یعنی واقعا من اینجوری ام؟ یا الکی میگی بیست بگیری؟".
امروز یاد آن روزها افتادم.با خودم گفتم:” اول از همه من یک مادرم. یک مادر خوب باید چگونه باشد؟” دوباره در جواب خودم در آمدم که:” تحصیل کرده، کاربلد، مهربان و صبور.” اما اینجا یک پای استدلال من لنگ میزند. مادر ها و مادر بزرگ های ما خیلی هاشان تحصیل کرده نبودند بلکه فقط کار مادری را بلد بودند و اتفاقا موفق بودند.دوباره خود کارشناسم به م گفت:” الان در اوج تکنولوژی دنیا مادر کم سواد بچه های خوبی تربیت نمیکند. باید این مامان بلد باشد از پس مشکلات روز بچه اش بر بیاید.” آخر دست به این نتیجه رسیدم که یک مامان خوب باید کارشناسی مهربان و صبور باشد حالا شاید زیاد هم درس نخوانده باشد ولی باید بلد باشد در مواجهه با مشکلات روز چکار کند.حالا شاید یک روز کتاب:” چگونه یک مامان خوب باشیم؟” را خودم بنویسم.