آخرین فرصت...
بسمالله
اول سال خوشحال بودیم، بهار در بهار پیشرویمان بود، فروردین، اردیبهشت و خرداد، ماههای خوب سال، فصل طراوت و سرزندگی و امید
جوانهزدن و رویش
نو شدن و تازه شدن
و این بار عیدی خدا به ما، رجب، شعبان، رمضان عزیز بود. یک تقارن قشنگ، دوستداشتنی و مبارک
رجب و فروردیناش تمام شد.
بهشت هم ۷ روز دیگر، بساطش را از روی زمین جمع میکند و ما میمانیم و یازده ماه دیگر اگر عمری بود دوباره اردوی بهشت را، روی کرهخاکی ببینیم.
از شعبانالمعظم، ماه سرور، شادی، استغفار و صدقه هم فقط دو روز مانده، دو روز از دومین ماه بندگی…
در این مدت، هر دعا و نمازی که یادمان رفت، اما این ذکر، فراموشمان نشود: اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
یک روز دیگر، دلمان برای شعبانالمعظم هم تنگ میشود، اما ورود رمضان، غصه نبودنش را برایمان کمرنگ میسازد…
و رمضان
با سحرش، دعای افتتاحش، ابوحمزهاش، سفرههای افطارش، مهمانمان میشود، دلهایمان را روشن میکند، شیطان را به زنجیر میکشد و بندگی را برایمان سهل میسازد…
از همین امروز که برای رمضان مهیا میشویم،
همهجا را تمیز میکنیم،
خریدهایمان را انجام میدهیم،
اگر فرصتی بود، سری به أختالقرآن، یادگارسیدالساجدین هم بزنیم و دعای وداع را زمزمه کنیم:
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ
بدرود اى گرامى ترين اوقاتى كه ما را مصاحب و يار بودى،
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ
بدرود اى يار و قرينى كه چون باشى، قدرت بس جليل است و چون رخت بر بندى، فراقت رنج افزا شود. اى مايه اميد ما كه دوريت براى ما بس دردناك است.
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَ مَحْزُونٍ عَلَيْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ
بدرود كه هنوز فرا نرسيده از آمدنت شادمان بوديم و هنوز رخت بر نبسته از رفتنت اندوهناك.
سی و یک یا دو روز دیگر، وقتی سفره مهمانی خدا جمع شود، دوباره همهچیز سر جایش برمیگردد، بهار تمام میشود، شیطان رها میگردد، عید فطر هم نمیتواند غم تمامشدن رمضان را بزداید…
دریابیم آخرین میانبُر* رسیدن به خدا را…
پ.ن: برای بندگی کردن، بنده بودن فرصت های زیادی است، اما هیچ کدام در ارزش، مقام و فضیلت، به پای رمضان و شبهای قدر نمیرسد…