آب در کوزه و ما گِرد جهان می گردیم
از دو سالگی اش تا به حال کمتر شبی را بدون قصه هایم خوابیده. با انگشتانم موهای ظریفش را نوازش می کنم و در سیلِ افکار شبانه ام، روحم را به یاد کلام ناب بانوی عالمین زنده می کنم؛ «هیچ زنی نیست که موهای فرزندان خود را شانه بزند، مگر اینکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر مویی گناهی را پاک کند و او را در چشم مردم زینت دهد»
چشمانم را می بندم، دستان کوچک و نحیفش را روی قلبم می گذارم و آهسته زمزمه می کنم: من در رشدِ هر لحظه ی تو، در تربیت تو، در بازی کردنِ با تو و اینکه در کنار تو باشم، عبدِ خدا بودن را لمس می کنم، تو شیرین ترین راه رسیدن من به خدا هستی. تنِ خسته ی پر از آرامش را ترجیح می دهم به تن هایِ پر از آسایشی که در به در دنبال آرامشند.
جمله ی استاد چه شنیدنی بود؛ فرمودند کدامتان دنبال آرامشید؟
همه منتظر پاسخ های همیشه ناب ایشان بودیم، روی تابلو نوشت: آرامشِ حقیقی محصول عمل به وظیفه است.در هر لحظه از زندگی تان بدانید وظیفه تان چیست و به آن عمل کنید.
من امروز یک مادرم، به اندازه ای آرامم که وظیفه ام را درست انجام داده باشم.