قرارگاه جهانی
ترکیبی از بوی ویکس و روغن طبی و عطر عربی و اسفند شامه ام را پر کرده. انتهای موکب عضلات منقبض شده را ماساژ می دهند. پاهای زائران بی رمق و تاول زده شده. قدم ها دیگر سنگین و آرام به زمین کشیده می شوند.خسته از غربت و بی کسی شیعه و زخمی حمله های آخرالزمانی.
این پرچم شیعیان مظلوم عربستانی که کنار من افتاده بار ظهور را به دوش می کشد…
جوانان سیاه پوست آفریقایی خودشان را از آن سر دنیا یه این قرارگاه جهانی رسانده اند تا بگویند “ونصرتی لکم مُعدّه".
پاکستانی های مظلوم، سلاخ خانه حکومت جور را خود به عینه دیده که آمده اندو عظم البلاء می خوانند.
یمن، فلسطین، سوریه، مسلمانان و آزادگان جهان چشم امیدشان به جمعیت ماست. در این میان اما جای میانماری ها خالی ست.
خادمان هم در تدارک مجلس توسل شبانه اند تا فردا با قوت بیشتری به جاده بزنیم .
جاده خط مقدم ماست. ما به اینجا نه برای اجابت خواسته دلمان، که برای نجات بشریت و جلو انداختن ظهور، گرد هم آمده ایم.
به زودی فریاد “یاحسین” مان گوش مستکبرین را کر خواهد کرد و حق طلبان مغناطیس وار به ما خواهند پیوست. دیگر غربت اربابمان به پایان خواهد رسید. دیگر نخواهیم گذاشت سیلی ظلم به گوش دختر بچه ای بخورد.
این قیام، نشان فتح و پیروزی ماست. صدای مرا از عمود هفتصد میشنوید.
….به زودی انتقام سیلی مادر را خواهیم گرفت!