مصباح الهدی و سفینة النجاة
پدر و دختر بودند و از بصره به کربلا میرفتند. پدر پیر و بیمار بود، حنجرهاش را در زندانهای صدام از دست داده بود و نمیتوانست صحبت کند. دختر نیز یک پایش را در اولین پیادهروی بعد از سقوط صدام در اثر انفجار مین ازدست داده بود و با دو عصا راه میرفت.… بیشتر »
نظر دهید »
عند قبرالحسین
روضهخوان که روضه گودال قتلگاه را میخواند،دلم پاره پاره شد. رسید آنجا که خانم زینب کبری بر سرو صورتش میزد و وااُماه میگفت. احساس کردم اینجا همان عندقبرالحسین آیتالله بهجت است. آنجا که فرمودند: هر وقت دلت شکست و یاد اباعبدالله افتادی همانجا عند قبر… بیشتر »
صاحب خانه های مهمان
برای مهمانان اتاق خاصی دارند. مثل همان بیرونیِ خانه های قدیمی ما. اما این روزها خودشان هم مهمان خودشانند و خانه هایشان مخلصانه در اختیار زائران است..یعنی خودشان در اتاق مهمان می خوابند و اتاق خواب خودشان را به ما میدهند. پرسیدم: مگر آن یکی، اتاق… بیشتر »
قرارگاه جهانی
ترکیبی از بوی ویکس و روغن طبی و عطر عربی و اسفند شامه ام را پر کرده. انتهای موکب عضلات منقبض شده را ماساژ می دهند. پاهای زائران بی رمق و تاول زده شده. قدم ها دیگر سنگین و آرام به زمین کشیده می شوند.خسته از غربت و بی کسی شیعه و زخمی حمله های آخرالزمانی.… بیشتر »