شیعه مظلوم تر از قبل شده زود بیا
نمی دانم چرا جمعه نوشت هایم همیشه لکنت دارند…
کلمات بهانه می گیرند و قلم همراهی ام نمی کند.
پاییز هم چه ساکت و بی صدا هوای کوچ به سر دارد، نه خیس شدن زیر بارانی نه بوی نم خاکی نه هوای تازه ای…انگار همه چیز در جا می زند.
همه دور خود می پیچیم و برای هیچ چه کارها که نمی کنیم!
هیاهوی بی روح شهر و دل غم گرفته ی آسمان ندای الا یا اهل العالم انا المهدی را می طلبد.
جناب کمیل از مولایش چه عبارت عجیبی آموخت: اَللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتٖی تُغَیِّرُ النِّعَمْ: خدایا ببخش گناهانی که نعمت هایت را تغییر داد.
باید بلند شد یاعلی گفت همه ی لحظات بدون تو را قلم گرفت و از نو شروع کرد. شاید فرجی شد…