رسوایی در سکانس آخر
سال ۱۳۶۲ که برای اولین بار از جعبه جادویی دیده شدید، شاید کمتر کسی فکر می کرد که روزی تا این اندازه محبوب دل ها و مشهور چشم ها شوید. فیزیک بدنی و صورت خاص شما، امکان گریم های متنوع را برایتان به ارمغان آورد تا جایی که در نقش هایی کمتر از سن و سال تان و حتی در قالب یک زن ظاهر شدید.
شما بیشتر از سال های عمر من، سابقه نقش آفرینی در سینما و تلویزیون دارید. و همواره به خاطر بازی های کمدی و طنز شناخته شده بودید. اما این بار سکانس آخر فیلم اخیرتان تمام لبخندهای گذشته را بر لبان من و خیلی های دیگر خشکاند. فیلم نامه را چه کسی نوشته بود؟ ای کاش بدون نظارت کارگردانی ماهر، نقش نمی آفریدید!
دارنده نشان درجه یک فرهنگ و هنر! نسل جوان، نوجو و آرمان گراست؛ او با چهره ای که روزگاری محبوب ترین هنرپیشه کشور بوده آشناست، روح تشنه نسل جوان را چگونه سیراب کردید؟ وقتی می بیند پیشکسوت سینما به یک سگ اجازه می دهد تا تمام صورتش را لیس بزند، پس جرئت می یابد که برای سگ جشن تولد بگیرد یا بر سر مزارش حاضر شود.
چه بر سر هنرپیشه های ما آمده که با پولهای کلان، برای انسان ها نقش بازی می کنند ولی سنگ سگها را به سینه می زنند و از او می خواهند که پیش خدا سفارششان را بکند. یکی هم که قبلا گفته بود سگ نجس نیست. یعنی بیشتر از خدا می فهمد یا عمدا می خواهد با سخن خداوند مخالفت علنی کند.
آقای اکبر عبدی!
دیالوگ معروف تان در فیلم رسوایی را به یاد دارید؟ اگر خود را تکان ندهید خدا شما را تکان می دهد! می خواستم بگویم این سکانس آخرتان بدجوری شما را رسوا کرد!
من از این آدم های خشکه مذهب که تمام دین را در نجس و پاکی می دانند نیستم. آن صورت نجس شده شما، البته که با شستن آب پاک می شود، اما آقای هنرپیشه! می خواهم بگویم یک عمر برای سینما عبد بودید و به هر ساز کارگردان ها رقصیدید و بازی درآوردید، اما این آخری در محضر خدا و خَلق، خوب ظاهر نشدید!
امیدوارم مثل سال ۱۳۹۴ بعد از آن سخنان توهین آمیز و بی احترامی به مردم عرب، بیایید و بگویید از فیلم تان سوء برداشت شده است! باید آن لحظه لیسیدن صورتم توسط سگ، شطرنجی می شد!
من و ملت ایران منتظر توضیح تان هستیم…