سرابهای آرامش
بعد از ظهر تابستان است و هوای گرم و آرام استراحت و آرامش بر کوچه ها و خانه ها حاکم است. صدای وزش نسیمی آرام و جیک جیک گنجشکهای روی درخت وسط حیاط تنها صدایی است که شنیده می شود.
در خاته مادرم همه خواهران و برادران مثل بچه های مودب، بدون هیچ سر و صدایی کنار هم نشسته ایم و البته این سکوت در این جمع وقتی محقق می شود که همگی در اینترنت در حال غرق شدن هستیم!
مادر هم که ناراحتی قلبی دارد و تحمل جر و بحث ما سر مسایل سیاسی را ندارد، بدش از این سکوت نمی آید…..
در این سکوت مطلق ناگهان صدای شیون و جیغ و دادی، آرامش کوچه و تمرکز مجازی ما را به هم می زند.همه همسایه ها آشقته و پریشان به کوچه می ریزند تا منبع این شیونهای دلخراشی را که چنگ بر روح همه انداخته، پیدا کنند.
متوجه می شویم که صدا از خانه سیمین خانم چند خانه آنطرف تر در کوچه و کل محله دویده است.سیمین خانم دوست چند ساله مادرم و رفیق تنهایی هایش است.مادرم که پریشانی اش بیشتر شده به سرعت خودش را دم در خانه آنها می رساند.از دور که نگاهش می کنم بعد از چند ثانیه توان ایستادن را از دست می دهد و دم در، روی زمین می نشیند.
نگران سلامتش هستم.خودم را به آنجا می رسانم.درِ خانه سیمین خانم باز است و دامادش روی زمین دراز کشیده است. چهره کبودش مرا به وحشت می اندازد. متوجه می شوم که سکته کرده و همان دم فوت کرده است.
چند قدم آن طرف تر مأمور نیروی انتظامی وحشت زده و ناباورانه ایستاده و مثل برق زده ها خشکش زده.
از حرفهای همسر متوفی، لابلای جیغ و شیونهای دلخراش متوجه می شوم که مأمور نیروی انتظامی به خاطر قسط های عقب افتاده و شکایت بانک از مرحوم برای بردنش آمده که….
از آن روز و آن اتفاق غمناک مدام به این فکر می کنم که این آرامش و رفاه دروغینی که ما برای خود ساخته ایم دقیقا آدرسش کجای تخیلاتمان است که همیشه برای پیدا کردنش در حال دویدنیم و هیچگاه به آن دست نمی یابیم؟
این آرامش در یک خانه گلی و چند تخته فرش ساده و نشستن روی زمین و سفره بی رنگ و ریا و خیال آسوده از قرض و وامهای کلان پیدا می شود یا در خانه های آنچنانی با وسایل گران قیمتی که خودمان هم اسیر و زندانی آنها هستیم.آنقدر که اجازه نداریم آزادانه در خانه مان راه برویم که مبادا دستمان بلغزد یا لباسمان حریم نشناسی کند و ظرف گران قیمتی را روانه زمین کند؟
آیا خانه ای که بهای آن نه فقط از دست رفتن آرامش روح و روان بلکه جان آدم است، می تواند آرامش خیالی ما را تامین کند؟؟
این چه رفاه و چه آسایشی است که به بهای خریدن نگاههای مردم به خانه و زندگی و به به و چه چه گفتن آنها و دویدنهای هراسانه ومضطربانه در میدانهای چشم وهمچشمی به دنبال آنیم؟؟؟؟؟
حُرِمَ الْحَريصُ خَصْلَتَيْنِ و َلَزِمَتْهُ خَصْلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافْتَقَدَ الرّاحَةَ و َحُرِمَ الرِّضا فَافْتَقَدَ الْيَقينَ؛
حريص از دو خصلت محروم و با دو خصلت همراه است: از قناعت محروم است و در نتيجه آسايش را از دست مى دهد، از راضى بودن محروم است، در نتيجه يقين را از دست مى دهد.
خصال ص 69 ، ح 104