بحران محیط زیست
بحران محیط زیست
امروز اندازه پنج مشماع کمتر، حواسم به محیط زیست بود. دختر بچه که بودم مادر برایم یک زنبیل کوچکِ پلاستیکی خریده بود. از همان ها که قرمز و بزرگش را داشت. باهم می رفتیم بقّالی، سطل های ماست قد و نیم قد، بی مارک، بی نشان، ردیف نشسته بودند توی یخچال، به عمق پنج سانتی متر تا زیر پوسته هم، سر می بستند!
خریدها را تو سبد می چیدیم، بعضی هایش را هم فروشنده می گذاشت تو پاکت های کاغذی. هتوز خبری از “بحران محیط زیست” نبود؛ اما به شدت اهل مراعات بودیم.
امروز به رسم آن وقت ها، ساک پارچه ای برداشتم و رفتم خرید. کلم و هویج و فلفل دلمه ای ها را با حوصله توی ساک می گذاشتم. فروشنده با تعجب وسایل را برایم آماده می کرد. لابُد به گمانش با اولین پرواز از امین آباد آمده بودم! من اما ترجیح می دهم به اولین پلاستیک های ساخته شده دست بشر فکر کنم که هنوز در طبیعت جولان می دهند.
بیاید فرهنگ های خوبِ قدیمیمان را دوباره احیا کنیم. این خودش یک جور سبک زندگی ست.
# معصومه_رضوی