زنان آسمانی،مردان آسمانی
امروز صبح اعلامیه ی مجلس ختم روی دیوار، مرا به سوی خود کشاند. چون اسم دو نفر را نوشته بودند، فکر کردم شاید آن دو بنده ی خدا در سانحه رانندگی فوت کرده باشند؛ ولی وقتی جلوتر رفتم و اعلامیه را خواندم،
فهمیدم، نه!
مجلس ختم مربوط به یک زن و شوهر سالخورده است، البته چهلمین روز درگذشت زن و سومین روز فوت مرد!
یعنی این مرد، تا این اندازه به همسرش وابسته بوده که نتوانسته چهل روز دوری زنش را تحمل کند؟
یعنی آن زن خورشید زندگی مردش بوده که با خاموشی اش، زندگی مرد هم سرد و تاریک شده بود!
ای کاش می دانستم آن زن چگونه بوده، چه کرده! چه عشقی را به زندگی تزریق کرده! چه محبتی به شوهرش نثار کرده بود!
حیف که جواب سوال هایم در کتاب های روان شناسی بازارمان نیست، چون بسیاری از کتاب های ما، بوی فرهنگ غربی می دهد، فرهنگی که مردان را مریخی، زنان را ونوسی می داند!
افسوس که این کتاب ها، بوی دین ما را نمی دهد، قرآن ما، زن و مرد را از یک جنس می داند، نه از دو سیاره ی متفاوت و دور دست!
ای کاش آن پیر زن را زودتر شناخته بودم تا از تجربیاتش درس زندگی می آموختم!ر