حکومترانی زبان
بحث این بود که دخترها باید هنگام انتخاب همسر، حواسشان به جنس مادر طرف هم باشد! که اگر شیشه خرده داشته باشد رسما زندگی پر دردسری خواهد داشت.
معصومه گفت هیچ کدامتان مثل من زرنگ نیستید! یک مادرشوهری انتخاب کردم اعلا!! من عاشقش هستم!!! او هم عاشق من!!!!
تعجب بقیه هم مثل همین علامات تعجب بیشتر شد. همه منتظر بودند ببینیند مادرهمسر معصومه چه آپشنی دارد و رمز موفقیتش چیست.
که ادامه داد..
آذری زبان است و یک جمله فارسی نمیتواند بگوید من هم بلد نیستم یک جمله آذری بگویم!
جمع ترکید از خنده.
گفتم معصومه انگار که با یک ناشنوا وصلت کرده ای!!
آن یکی گفت نه معصومه رفته قسمت تنظیمات مادرشوهر زده رو سایلنت!
دیگری گفت به نظرم رفته تو قسمت تغییر زبان!
معصومه گفت خلاصه که رابطه ما اینطوری است که من هی لبخند میزنم به او، او هی لبخند میزند به من! در این چهارسال زندگی مشترک حتی یک بار هم از یکدیگر دلخور نشده ایم. چون هیچ حرفی رد و بدل نشده که بخواهد ناراحت کننده باشد! من تجربه کرده ام درستی این را که اول صبح اعضای بدن احوال همدیگر را می پرسند و همه ی اعضا به زبان می گویند اگر تو بگذاری ما حالمان خوب است !