به نام پدر
روز پدر، تصمیم گرفتم گوشه ای از دفتر خاطراتی که از پدر در ذهن دارم را ورق بزنم. از قدیمی ترین خاطراتی که در مورد پدرم به یاد می آورم، مربوط به چهار سالگی من است. زمانی که پدربزرگم آخرین روزهای زندگی اش را در خانه ی ما می گذراند.
من پدرم را می دیدم که پدرش را نظافت می کرد. موی سرش را می تراشید. چون پدربزرگ زمین گیر بود، او را به دوش می کشید و تا حمام می برد. و وقتی بالای سر پدربزرگ با گریه قرآن می خواند را درخاطر دارم.
سالی را به یاد می آورم که پدر چندین ماه دور از خانه در شهری دیگر در باغ پرتقال کار می کرد. روزی که به خانه ی همسایه تلفن زده بود، من به همراه مادرم رفتم تا با او حرف بزنم. اما بغض امانم نداد. مادر گوشی را گرفت و وقتی به من گفت که پدر می گوید برایت عروسک خریده و تا چند روز دیگر خواهد آمد، درد فراغ کودکانه ام کمی تسکین یافت و من یادم هست که روزها و شب ها منتظر آمدن او و دیدن عروسکم بودم. عروسکی زیبا و جدید که هیچ کدام از دختران محل ما نظیر آن را نداشتند. وقتی پستانک دهانش را در می آوردم گریه می کرد، وقتی در دهانش می گذاشتم می خندید.
پدر بود که اسامی چهارده معصوم را به من یاد داد. وقتی تمام اسامی را بدون اشتباه برایش گفتم، به من قول داد که برایم یخچال اسباب بازی که به تازگی به بازار آمده، بخرد. و او به قولش عمل کرد. و من هنوز آن عروسک و یخچال را دارم. در حال و هوای کودکانه، پدر را می دیدم که در غیر از وقت نماز هم وضو می گرفت. بعدها فهمیدم که او همیشه دائم الوضو بود. من صبح ها با صدای قرآن خواندن پدر از خواب بلند می شدم. و او دقایقی بعد به سرکار می رفت. تا پاسی از شب که به خانه می آمد. و دستانش را که از جابجا کردن جعبه های چوبی میوه، زمخت و خشک شده بود، چرب می کرد.
ده یازده ساله بودم. همکلاسی هایم ایام فاطمیه را نمی شناختند. اما من هر شب منتظر بودم تا پدر بیاید و به مجلس روضه برویم. او هر شب برایمان بستنی می خرید. حتی وقتی ما می گفتیم نخر، نمی خوریم! او می گفت: این جایزه ی شماست که به روضه آمدید. پدرم هرگز من و خواهرانم را به خواندن نماز و داشتن چادر به عنوان حجاب، مجبور نکرد. بلکه حلاوت دین، خواندن نماز و شوق پوشیدن چادر، با برخوردهای خوب پدر بود که به جان ما نشست. و من هر چه دارم از پدرم دارم.
سایه ی پدر هنوز بر سر ماست. فکر اینکه پدر روزی در کنار من نباشد، برایم زجرآور است. سایه ی پدرهای زمینی برسرمان مستدام و روح تمام پدران آسمانی شاد.