باران رحمت
طبیعت،رعد و برق و بادهای تند را به جان میخرد چون میداند قرار است باران بیاید و تحولی نو، نفسی تازه به او دهد. چه زیبا با رعد و برق و بادهای تند کنار می آید، میداند بعد از این سختی خدا بارانش را عطا میکند، پس به خود می بالد.
ولی من، در این یک ماه مهمانی خدا، ماه بارش رحمت و رضوان الهی، قرار بود کمی گرسنگی و تشنگی را به جان بخرم و ناله نکنم. قرار بود این قدر کوته فکر نباشم و چشمم را باز کنم و خوب نگاه کنم. روزه فقط گرسنگی و تشنگی نبوده و نیست!
قرار بود لباس سیاه نافرمانی، فساد، حق الناس، غیبت را از تن در بیاورم. قرار بود بر دشمن ترین دشمنانم یعنی نفس اماره مسلط شوم و دیگر با او سازش نکنم.
معبودم ماه مهمانی به پایان رسید، ولی من به دعوت نامه و دستورات بارانی ات خوب عمل نکردم، تا رها و سعادتمند شوم ولی باز از درگاهت نا امید نیستم میدانم دستم را رها نمیکنی. این بنده ی خطاکارت را ببخش یا ارحم الراحمین!
به قلم: #کارآموزیان