" الهی العفو " پشت کنکوری ها
” الهی العفو ” پشت کنکوری ها
مامان گفت : “خاله پری پیام گذاشته که فردا صبح میاد دنبالت تا با هم برین سر امتحان مریم . “
برق سه فاز از کله ام پرید . چهار ساعت پشت در دانشگاه اون هم تو این گرما !!! شوخی که نبود . ولی چاره ای هم نبود مثل اینکه امسال باید تنه ام به این کنکوری ها می خورد .
نزدیک 7.5 صبح رسیدیم دانشگاه . پشت درش شبیه ” باغ بالای ” روستایمان شده بود که صبح خروس خون روز سیزده بدر ، خانواده ها با کلی زیر انداز و رو انداز و پیک نیک و قابلمه زودتر از بقیه خودشان را به انجا می رساندند تا جای خوبش را غرق کنند .
خاله بدون توجه به جمعیت زیر اندازش را کنار خیابان انداخت و بی هیچ حرفی چادرش را روی صورتش کشید و شروع به خواندن قران کرد به من هم گفت : “بشین بخون !!! “
یادم نبود که به عنوان یار کمکی اینجا هستم !
مثل خاله آنجا کم نبودند . هرکسی به هر وسیله ممکنه خودش را گره زده بود به قران و مفاتیح . آدم را یاد ” شب قدر ” می انداخت .. اللهم بحق هذا القران ..
یک سال نخوردن و نخوابیدن و مهمانی نرفتن و برنامه روی دیوار را تیک زدن و دور رفیق و تلویزیون و بازی و کامپیوتر را خط کشیدن و … برای خودش یه پا ریاضتی است .
ولی واقعا این همه تلاش و تکاپو و برو و بیا برای چی ؟
که فلان رشته و فلان دانشگاه قبول شدی .. بعدش که چی ؟
خانواده عنوان دکتر و مهندس ات رو طبق کنند …به چه قیمتی ؟
اینکه یک عمر نان مدرکت را بخوری …
خودت هم خوب می دانی که اینها بافته ذهنت هست تا حرف دلت را نشنوی …شان و شخصیت ما را گره زده اند به چند تا کاغذ تا از کنارش نان بخورند . افهم فلان بن فلان ..
از صدای خروپف خاله به خودم آمدم . حتما شب خوب نخوابیده بود .شاید الان به خاطر قطع شدن دعای خاله پری ، مریم گزینه ها را جابه جا می زند . تا فاجعه تاریخی رخ نداده باید سریع این رسالت عظیم را به دوش بگیرم .
تسبیح را آرام از دست خاله برمی دارم و با نگاه به در دانشگاه شروع می کنم …الهی العفو . الهی العفو .. الهی عظم البلاء …
#انانه_فاطمی