لباس دوست داشتنی من!
لابه لای زندگی، نشانه هایی گذاشته ام برای به یادآوردن واقعی ترین اتفاق زندگی! تو قفسه سبزی های معطر یک بسته سدر و کافور. لای کتاب های کتابخانه، مصحف کوچکی از آداب الاموات و بین لباس های رنگ به رنگ آویزان شده که هرکدام آدم را یاد چیزی می اندازند، یک دست… بیشتر »
1 نظر
قبرهای خالی منتظرند!
هر بار چقدر ذهنم را درگیر می کند این سکوت پر از فریاد و مبهم قبرستان چقدر برایم تذکر است. آرامم می کند. انگار آب سردی است بر آتش گُرگرفته ی لذات دنیا که دلم را بدجور به زنجیر کشیده… سرگردان قدم می زنم. ندای قلبم بیدار می شود و آهسته در گوشم زمزمه… بیشتر »