دامن مهربانی
بنام نامی مادر، بلند بالا عشق… مادرها بدنیا آمده اند تا صبح ها با قل قل سماورشان بیدار شوی قربان صدقه ات بروند و بعد عشق را مثل یک حبه قند، سُر بدهند در چای تلخ روزگارت تا ذائقه ات، کمی، لااقل شیرین تر شود. مادرها بدنیا آمده اند تا گاهِ دل بریدن… بیشتر »
9 نظر
بال فروتنی
مادر، خانه را آب و جارو کرده بود. غذای مورد علاقهی بچهها و نوههایش را پخته و منتظر آمدنشان بود. فرزندانش، معمولا روزهای جمعه، به خانهاش میآمدند و خانه بوی زندگی میگرفت. آن روز اما، هیچکدام از بچهها نیامدند و غذاهای مادر به انتظار میهمان در… بیشتر »
كرسي هاي عشق!
با اينكه غالبا طالب سكوتم و فقط در تنهايي تمركز كار علمي دارم، همه مي دانند از درب بسته بيزارم. درب اتاقم يادش نيست كي بسته شده است. كليدهايش فسيل شده اند. وقتي درب بسته مي شود حس غريبي دارم. حسي شبيه جدايي و تنهايي و شايد هم بي كسي. بدترين حس ممكني كه… بیشتر »