کرامتِ نگینِ قم
درطول ایام تحصیل، سخت ترین درس برایم نحو بود.برای فهم آن درمانده بودم.فکر ترک تحصیل از حوزه ذهنم را مشغول کرده بود. تلاش و مباحثه دردی از من دوا نمی کرد. یک روز قبل از حضور در کلاس درس به سمت حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)به راه افتادم. در کنار درب… بیشتر »
3 نظر
اینجا بهشت است
رخصت دیدار گرفته ام و اذن حضور. من و قلمم با پای دل زائر حضرت بانو هستیم. واژه ها در ذهنم وِلوله ای به پا کرده اند. جملات برای یادداشت شدن در این دلنوشته از هم پیشی میگیرند. هوش و حواسم را جمع میکنم، چشم و گوشم را به یاری می طلبم تا از جان و دل… بیشتر »
از منفی پنج تا حرم !
ماشین خسته و بی حال را در پارکینگ به حال خود واگذار می کنیم، طبقه 5- . پنج طبقه زیر پوسته اخلاقیات و معنویات هستیم، راه می افتیم به دنبال آسانسور تا از همه منفی های رنج آور خلاصمان کند و به سمت حرم اوج بگیریم، غافل از آنکه آسانسور هم با این منفی های سمج… بیشتر »
غریب الغربا
تازه که آمده بودم کرج برای اولین بار فهمیدم مفهوم غریب الغربا یعنی چه؟ حالا من بین اقوام مهربانم بودم.تازه فهمیدم در بین دشمنان بودن یعنی چه.آنوقت بود که شبانه روز ذکر غریب الغربا میگرفتم. اولین بار که دخترم بیمار شد و جایی را بلد نبودم که او را دکتر… بیشتر »
در مکتب حضرت معصومه (س)
بر عکس آنچه که انتظار دارم حرم شلوغ است. خاطرات شیرین یک شب درد و دل با بی بی حضرت معصومه باعث شده زیارت در این وقت شب را خیلی دوست داشته باشم. یادم می آید نسیم خنکی از یک در حرم وارد می شد و پس از نوازش صورت زائران، پرده سبز مخملی حرم را کنار می زد… بیشتر »