و منعت السماء
َآن وقت ها هنوز تن پروری گریبان گیر اهل روستا نشده بود. زمستان ها برف می آمد، چه برفی! آقاجان از سرشب تا صبح چندبار می رفت و پشت بام را پایین می کرد. بعد با حوصله نردبان سنگ را روی بام گلی می چرخاند و می گرداند تا نکند سوراخی، منفذی باقی بماند و سقف چکه… بیشتر »
نظر دهید »
مامان خوب
خیلی قبلترها معلم قرآن دبیرستانی بودم که خودم در آن درس خوانده بودم. همان موقع ها بود که زد و معلم کامپیوتر مدرسه شدم و سایت مدرسه را در اختیارم گذاشتند. بچه ها از اینکه میدیدند معلم قرآن شان شده معلم کامپیوتر، تعجب میکردند. روزها در سایت مینشستم و… بیشتر »