چمدان های خالی!
ما ابناء بشر عادت داریم یا در گذشته زندگی کنیم یا آینده. برای چند لحظه هم که شده بیایید برویم به آخرین روز آینده. به آن اتاقک معروف که اهل ذوق سردَرش می نویسند “دوش آخر! “
حسابی شیک و پیک و معطر که شدی روی دست بلندت می کنند، مثل قهرمان های المپیک، با حلقه هایی از گل مریم و رز سپید. راستی از آن بالا دنیا چه شکلی ست؟!
مهمان ها هم رسیده اند، چاووشی می خوانند با تهلیل و تکبیر…
همه چیز رؤیایی ست؛ کی فکرش را می کرد آخرین روز آینده اینقدر خاطره انگیز شود. دوربین ها از ثبت حقانیتش عاجز مانده اند، یکی بیاید از مسافر قصه مان سلفی بگیرد!
چمدانت را فراموش نکنی، نکند اصلا ساکی نداری! یعنی چیزی نبود با خودت ببری؟!
می روی توی خانه، آخرین خانه، نرفته خوابت می برد. ببخشید، از بس هول شدیم بالش نازت را نیاوردیم! در عوض پشت سرت مشتی خاک می ریزیم. اندکی صبر کنی مهمان دارانی ویژه می آیند، مشخصاتت را می پرسند با یک سری سؤال های اینجوری. هول می شوی، طبیعی ست، به حال و هوای اوج گرفتن عادت نداری!
روی پهلو نمی توانی بخوابی؟! عیبی ندارد، بلند شو، کمی بنشین.
_«اووووخ، این سنگ را کی گذاشته اینجا؟!»
_«نمی دانم، گمانم قبرکن!»
_«قبر کن؟!»
دو زاری کج و ماوجت تازه می افتد، درست حدس زدی، به اولین روز از زندگی خوش آمدی، خدا بی صبرانه منتظر ملاقات توست. هی با کلمه ها بازی می کند، جمله هایش را تکرار می کند، تغییر می دهد؛ سال ها روز شماری کرده برای امروز. مثل عاشق هایی که زودتر می رسند سر قرار!
اولش کمی از حال و هوای قیامت می گوید و شاید تراکم بالای بهشتی ها، بعد دلتنگی هایش سر باز می کنند و گلایه هایش. گلایه مند روزهایی که منتظر هم کلامیت بود اما تو ترجیح دیگری داشتی!
در پاسخش، مِن مِن کنان چیزهایی می گویی… یک سری کلمات مقطع! سرهمشان می کنم، ش…شر…شرمن..ده، شرمنده ام!
طاقت ندارد خجالتت را ببیند، سری حرف را عوض می کند. حالت را می فهمم، وصف “سریع الرضا” برایت مصداق پیدا کرده. تا خستگی در کنی و نفسی بکشی ساکت را پر می کند از فضلش.
آتشی هم اگر هست خودت سوزاندی، این ربطی به عاشقانه های خدا ندارد. در این سفر آنقدر عاقل شده ای که بتوانی بین خود کرده ها و خدا کرده ها تفکیک بگذاری.
برایت خوب است، درد دارد، سوز دارد، اما پاک می شوی. آدم کثیف شود باید دوش بگیرد، یا با آب، یا با خاک، یا با آتش!
به طُهر آخرش فکر کن؛ آرام می گیری. قیامت قوانین خودش را دارد، بِرندترینش طهارت است!
#معصومه_رضوی