و یخذلک الوری
گاهی وقت ها یک کتابچه ی کوچک چقدر میتواند بدرد بخور باشد.از همان هایی که انقدر دست گرفته ای ورق ورق شده اند. از همان هایی که عصای دست آدم اند. از همان کتاب ها!
سخنران باشی و محور حرف هایت وظایف منتظران باشد دیگر این کتابچه با تو رفیق دیرینه میشود. فقط حیف که شیرازه ی درست و درمان نداشت و برگه برگه شد.
لای مفاتیح را باز کردم که دعای عهد بخوانم، دیدم چند صفحه ازش آنجاست. با آنکه هزار بار آنرا خوانده ام و برای صدها نفر شرح دادمش باز هم برایم تازگی دارد. یک برگش را خواندم:
《لَا یَنجُو مِنها اِلّا مَن دَعی دُعاءَ الغَریق》
از غیبت و مشکلات آن نجات نمییابد مگر کسی که دعاء غریق را بخواند_ یا چونان انسان گرفتار شده در غرقاب، با نهایت بیچارگی و شدت و اضطراب خدا را بخواند.*
و همین است سِرِّ این همه تاکید بر مداومت نسبت به دعای ندبه، دعای زاری منتظران، دعای گریه ی چشم انتظاران، دعای ندبه ای که در آن میخوانیم:
” تا کی سرگشته و سرگردان تو باشم؟ مولای من!
تا کی و با چه بیانی تو را بستایم و چگونه نجوا سر کنم؟
بر من سخت است که از غیر تو پاسخ شنوم و جز تو دلداری ام دهد.
بر من سخت است که من بر تو بگریم و دیگران تو را…”
حیف باشد که بقیه اش اینجا نیست. ولی می شود ادامه اش را هزار حرف دیگر گفت. مثلا دیگران تو را رها کرده اند و کسی به فکرت نیست که حتی برای دوری از شما اشک بریزد چه برسد که دلش بخواهد یاریت کند. حالا دلم میشکند و با خودم میگویم:” مظلوم تر از آقای من کسی وجود ندارد.”
* کمال الدین، شیخ صدوق، صفحه ی ۳۴۹
پ.ن: نام کتابچه وظایف منتظران هست و انتشارات مسجد مقدس جمکران آن را به چاپ رسانیده است.