میم مثل مجلس
با شروع اخبار، خانواده ساکت شد وفقط صدای خنده ها و آواهای دخترک من مخل صدای اخبارگو بود.
گوینده، خبر گرانی بنزین و عوارض خروجی را که خواند عمو رو به تلویزیون گفت “مملکت در دست آخوندهاست دیگر! “
بابا گفت “نه عزیزمن این نتیجه انتخاب غلط است!”
عمو چای را هورت کشید و گفت “ناکارآمدی مسئولین را به پای ما میخواهی بنویسی؟”
بابا با یک اطمینان قلبی گفت “می دانی اشکالات موجود در کشور ما اصل اصلش از کجا آب می خورد؟”
عمو لبخند زیرکانه ای زد و گفت” اون بالا بالاییا! “
بابا سعی کرد خوش اخلاقِ بحث باشد طعنه اش را نشنیده گرفت و گفت “نه، او که کارش درست است وگرنه من و تو الان در کمال امنیت و راحتی لم نمیدادیم به مبل بحث کنیم و یا شاید اصلا در همان روستایمان مشغول دامداری بودیم و از این اتفاقات سر در نمی آوردیم!”
مادرم که همیشه از صحبت سیاسی در جمع خانوادگی بیزار است خواست بحث را عوض کند و گفت “آقا میلاد انار را از کجا خریده اید؟”
عمو جواب داد “نوش جان زن داداش از وانتی سر خیابان ” و رو کرد به بابا گفت “خب اگه مشکلات مملکت از بالایی ها نیست لابد از پایینی هاست! “
بابا به این طنز کلامی عمو خندید و گفت “هر اقدام خوب و بدی که در کشور انجام میشود ریشه اش را در مجلس شورای اسلامی پیدا کن!”
عمو که انگار توقع این جواب را نداشت فقط نگاه کرد.
بابا ادامه داد “مثلا همین چیزهایی که الان اعصاب تو را خط خطی کرد اگر در مجلس تصویب نمیشد که کسی نمیتوانست آن را اجرا کند! یا مثلا.. مثلا وقتی فلان وزیر دست از پا خطا میکند تنها نهادی که میتواند او را به صلابه بکشد مجلس است ! حتی ريیس جمهور را هم میتوانند مواخذه کنند. اما کم هستند نمایندگانی که بدانند چه موقع و چرا و بر سر چه کسی فریاد بکشند! برجام بیست دقیقه ای هم هنر همین نمایندگان بود! یادم است یکی از اعضای مجلس گریه میکرد و میگفت تاریخ یادش بماند که من به برجام رای ندادم. از بس که عملکرد و موضع مجلس تعیین کننده سرنوشت مردم است. تاریخ که هیچ، قیامت هم از تک تک لحظات حضور نماینده ها سوال میشود.”
من هم به بابا تقلب رساندم و اضافه کردم “چون به قول امام، مجلس که اصلاح شود کشور اصلاح میشود” بابا نگاهی به معنای تشکر کرد و گفت “جای دیگری هم فرمودند مجلس در راس امور است. اما خیلی از مردم از اهمیت این موضوع غافلند و بعضی هاشان طبق تعصبات قومیتی و ظاهر شیک و وعده آسفالت کوچه، نماینده مجلس انتخاب میکنند! “
عمو خنده ی دوستانه ای کرد و گفت “داداش این حرف ها به کنار، هیچ کس اینطوری ترغیبم نکرده بود که برقکاری را کنار بگذارم و بروم سراغ کاندید مجلس شدن !!”