مادران عباس (ع)
خورشید بساطشرا جمع کرده و آسمان به سرخی می زند. تقویم کوچک جیبی ام را ورق می زنم. چند روز دیگر مانده تا روز وفات. وفات مادرِ پسرها.
روضه خوان ها اینجور مواقعی فورا یاد کربلا میافتند. یاد شعر محزونِ “دیگر مرا ام البنین نخوانید. زیرا که من دیگر پسر ندارم.”
همین شد که دلم شروع کرد به روضه خواندن. یاد صورتِ قبرهای درست شده در بقیع افتادم. یاد مادر رنج کشیدهای که دیگر چیزی برایش در جهان باقی نمانده. یاد تنها دلخوشی مادر عباس (ع) یعنی حسین علیه السلام. یاد غمها و ناله های حزن انگیزش در بقیع، که دل دشمنش را به آتش میکشید. دلم یاد آوری میکرد و روضه میخواند و من اشک میریختم.
فاطمیه عجب ایامیاست. با شهادت مادر دو عالم شروع میشود و با مادر عباس (ع) به پایان میرسد. مزد عزاداری فاطمیه را پسرشان ابالفضل (ع) میدهد. هم عزاداری برای صدیقه طاهره سلام الله علیها، هم ام البنین علیها سلام. بیخود نیست روضه فاطمیه با روضه القمه تمام میشود.