فَابکِ لِلحُسین
خلیل الله باشی ابراهیم می شوی، درمنجنیق می گذارند تا میان نار پرتابت کنند. فرشته ها به یاری ات می آیند، نمی دانی سرانجام این منجنیق را، مطمئن فریاد می زنی کفی بالله حسیبا…
نار، نور می شود برایت. بین ملائک ولوله می افتد: “عجب ستودنی، ندانی و توکل کنی!”
کلیم الله باشی، موسی می شوی. می رسی پشت نیل، فرجامت را نمی دانی، مطمئن فریاد می زنی کفی بالله حسیبا.
نیل دل می گشاید برایت. بین ملائک ولوله می افتد : “عجب ستودنی، ندانی و توکل کنی!”
اما فقط باید ثارالله باشی تا ح س ی ن شوی، قصه پرغصه گودال را بدانی و با اطمینان فریاد بزنی “الهی رضا برضاک".
جبرئیل آمد وساطت کند، تو نخواستی. بین ملائک ولوله افتاد، خاطرات روز خلقت را مرور می کردند، ” آيا كسى را در زمين قرار می دهى كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستايش، ترا تنزيه و تقديس می كنيم. خداوند فرمود: همانا من چيزى می دانم كه شما نمی دانيد."*
در آیینه تمام نمای تو، ملائکه فهمیدند آنچه را خدا می دانست.
چقدرعبد بودنمان با تو فرق دارد، ما از بلا می گریزیم و تو در راه دوست، خریدار بلایی.
لَک العُتبی لَکَ العُتبی حَتی تَرضی…
*(سوره بقره، آیه۳۰)
#معصومه_رضوی