روزی مقدر
همین که هدیهم به دستم رسید گفتم تفألی بزنم تا توشهای از آن برگیرم. در اولین نگاه آنچنان مرا به سمت خودش فراخواند که هنوز بعد از چندبار مرور، مثل بار اول حلاوت وشیرینیاش را احساس میکنم.
قصد تفأل داشتم اما نگاه که کردم دیدم نشان کتاب در میان یکی از صفحات است.
دست به سوی حبل المتینش(نشان) بردم تا گمراه نشوم. همان را گشودم و با روزی مقدر شدهام روبه رو شدم. مولایم سید الساجدین چه زیبا مناجات نموده و از پروردگارش درخواست کرده در اندوه و خطایا تنها رهایش نکند.
إِلَهِى أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ عَبْدا دَاخِرا لَکَ، لا أَمْلِکُ لِنَفْسِى نَفْعا وَ لا ضَرّا إِلا بِکَ، أَشْهَدُ بِذَلِکَ عَلَى نَفْسِى، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِى وَ قِلَّةِ حِیلَتِى، فَأَنْجِزْ لِى مَا وَعَدْتَنِى، وَ تَمِّمْ لِى مَا آتَیْتَنِى، فَإِنِّى عَبْدُکَ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ الضَّعِیفُ الضَّرِیرُ الْحَقِیرُ الْمَهِینُ الْفَقِیرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِیرُ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لا تَجْعَلْنِى نَاسِیا لِذِکْرِکَ فِیمَا أَوْلَیْتَنِى، وَ لا غَافِلا لِإِحْسَانِکَ فِیمَا أَبْلَیْتَنِى، وَ لا آیِسا مِنْ إِجَابَتِکَ لِى وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّى، فِى سَرَّاءَ کُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِیَةٍ أَوْ بَلاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ، أَوْ جِدَةٍ أَوْ لَأْوَاءَ، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًى.
اى خداى من! پیوسته من بنده ذلیل تو بوده ام، نه بر سود خویش قدرت دارم و نه بر زیان خود مگر به یارى تو. من به ناتوانى خود اقرار مى کنم و به زبونى و بیچارگى خود اعتراف دارم، پس به آنچه وعده دادى عطا فرما و آنچه عطا کرده اى کامل کن، که من بنده تو ام، بیچاره نیازمند و ناتوان و رنجور و خوار و زبون و تهیدست و ترسان و پناه به تو آورده.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست، و به سبب نعمت هایى که عطا کرده اى، از یاد خود فراموشیم مده و به علت آن چه احسان کرده اى مرا غافل مگردان، در همه حال، خوشى یا ناخوشى، سختى یا آسایش، عافیت یا بلاء، بد حالى یا نعمت، توانگرى یا تنگدستى، درویشى و بى نیازى. اجابت دعاى مرا هر چند به تاءخیر اندازی، باز مرا نومید مساز.
شرح فراز، شرح حال آن لحظه ی من بود که به دنیا و دارایی آن لحظهش دل نبندم.
بزرگی خداوند را ببینم و زبونی و ناتوانی خویش را که بدون یاری اش بر آنچه که من بر مقدر کرده و من از آن بی خبرم ناتوان و ناموفق ام. و هر آنچه که دارم و به دست میارم از لطف و عنایت اوست.
یادآور شد برایم که بواسطه داشتن چند روزه آن ها فخر نفروشم و به خود نبالم و دلبسته ی دنیا نشوم.که هر آنچه در این دنیای فانی وجود دارد تنها به اذن خداوند است که حیات و بقاءدارند.
چه زیبا بواسطه روزی مقدر، مرا فراخواند که در همه حال؛ ناراحتی و غم و اندوه و حتی خوشی دنیا از یادش غافل نباشم.
به من یاد داد که استجابت دعایم را فقط از او بخواهم و در این راه از درگاهش ناامید نشوم.
پ ن:صحیفه سجادیه. دعای 21 فراز7 و8