روزی مقدر
همین که هدیهم به دستم رسید گفتم تفألی بزنم تا توشهای از آن برگیرم. در اولین نگاه آنچنان مرا به سمت خودش فراخواند که هنوز بعد از چندبار مرور، مثل بار اول حلاوت وشیرینیاش را احساس میکنم. قصد تفأل داشتم اما نگاه که کردم دیدم نشان کتاب در میان یکی از… بیشتر »
نظر دهید »