دخترانه ها
بچه ها در پارک مشغول بازی بودند.
دخترم با آن قد دو سال و نیمه و آن دست های کوچکش این روسری صورتی گل درشتش را پشت و رو چادر میکرد و می کشید روی سرش. میخواست وقتی سوار سرسره میشود از سرش نیافتد.
داشتم نگاهش میکردم. به آن چتری هایش که مثل بی بی بیگم ها بیرون ریخته بود؛ اما همان طور مثل آنها با دست کوچکش جلوی روسری چارقد شده ی صورتی اش را محکم گرفته بود که بالای سرسره حجابش خراب نشود.
با خودم گفتم دخترها به دنیا که میآیند حیا دارند. این تربیت های من مادر است که دخترم را با حیاتر میکند. یادم افتاد از وقار حضرت زینب سلام الله علیها و تربیت های مادرش حضرت زهرا علیها سلام….