دختر است دیگر!
بعضی وقتها دخترها پارک دوبلشان ضعیف است. تعارف که نداریم. خودِ من با سلام و صلوات پارک دوبلم را زدم و سرهنگ قبولم کرد! هنوز هم که هنوز است، اگر از وجود پارکینگ در مقصدم مطمئن نباشم، ماشین را بیرون نمیبرم.
بعضی وقتها دخترها، دلشان اذیت کردن برادرشان را میخواهد. میروند و آهسته وقتی دارد با هیجان فوتبال نگاه میکند، محکم زیر پایش میزنند و فرار میکنند. او هم که یک ثانیهی فوتبالش را نمیخواهد از دست بدهد، با فریاد میگوید: «حیف که الان فوتباله، والا حالتو جا میآوردم.»
دلشان گاهی میخواهد خودشان را برای پدر و مادرشان لوس کنند. الکی بغض میکنند و کنار پدرشان مینشینند. پدر هم دستی روی سرش میکشد و میگوید:« کی اشک دختر منو درآورده، برم بزنمش!». همین حس حمایت و داشتن پشتوانه، تا هفتهها شارژشان میکند.
دلشان گاهی میخواهد بنشینند و بی دلیل گریه کنند. آه و ناله سر بدهند و از زمین و زمان شاکی باشند. اراده کنند و تا آخرین برگ دستمال کاغذی را، خرج اشکهای تمساحیشان کنند.
دلشان گاهی میخواهد، چند متر لواشک بخرند و در هزارجای اتاقشان جاساز کنند و وقتی ببینند برادر شیطانشان یکی از جاسازها را خورده است، شیون و زاری سر بدهند و ناله و فغانشان گوش فلک را کر کند؛ فقط بخاطر دو سانت لواشک!
دلشان میخواهد..
دختران آنقدر لطیفند، آنقدر دنیایشان صورتی و پنبهای است، آنقدر مثل گل خوشبو و حساسند که باید قدرشان را دانست. دختر در هر سنی که باشد شیرین است. دختر برکت زندگیها میشود و نشاط و شادی را به همهی اعضای خانه، تزریق میکند.
دختر که باشد، جیغ و داد هست، بدو بدو و شیطنت هست و فضای خانه پر از موج میشود مدام. گاهی موج شادی و خنده، گاهی موج غم و دلتنگی!
هرجور که باشد دختر است دیگر، حساسیتهای خودش را دارد و فقط خدا میداند این جنس لطیف در هر لحظه واقعا چه میخواهد؟
روز دختر به همهی گلدخترها مبارک!