توقیع شریف
توقيع شريف به محمد بن عثمان از جواب نامه اسحاق بن يعقوب
محمّد بن يعقوب الكلينى از اسحق بن يعقوب روايت ميكند كه من سؤال كردم از محمّد بن عثمان العمرى رحمه اللَّه كه مرا مسائل چند مشكل بود. آن را بر كاغذى مكتوب گردانيدم. بايد كه آن را بصاحب ما برسانى و جواب آن براى ما بستانى.
آن مؤمن چون آن مسائل من بخدمت آن ولىّ ذو المنن رسانيد جواب توقيع بخط مبارك مولاى ما صاحب الزّمان صلوات اللَّه عليه و على آبائه الطّاهرين بدين مضمون بما رسانيد كه:
امّا آنچه از آن سؤال كردى:
أرشدك اللَّه و ثبّتك
در أمر منكرين مَن، از أهل بيت ما و از بنى أعمام ما، كه اقرار بولايت من نمینمايند بلكه انكار در آن كار ظاهر ميفرمايند.
بدان كه ميان خداى عزّ و جلّ و ميان هيچ أحدى فراق نيست و جميع أفراد انسانى را بازگشت بحضرت قادر سبحانى است. هر كه منكر من گردد پس آن كس از من نيست و سبيل سلوك او مثل سبيل پسر نوح است عليه السّلام.
و امّا عمّ من جعفر و پسرش، سبيل ايشان همان طريق برادران يوسف عليه السّلام است.
و امّا فقّاع، شرب آن حرام است، و هيچ باك در أكل و شرب شلماب نيست.
و امّا أموال شما را ما قبول نمىكنيم مگر آنكه شما پاك شويد. پس هر كه ميخواهد طريق مواصلت ما اختيار كند و آنكه نخواهد از ما منقطع گردد.
آنگاه آن ولىّ اللَّه تلاوت اين آيه كلام اللَّه نمود كه: فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ.
يعنى: هر چه ما اتيان بآن نمائيم براى خداى تعالى، يقين آن بهتر از آنست كه شما اتيان و اقدام به آن نمائيد.
و امّا آنچه در باب ظهور فرج قلمى نموديد. آن در نزد خداى منّان است و جمعى كه در آن باب وقت مقرّر ميگردانند، بىشبهه و ارتياب آن طايفه كذّاب هستند.
و امّا قول آن كسى كه زعمش چنان باشد كه حسن بن علىّ العسكرى (ع) مقتول نيست و برحمت حقّ عزّ و جلّ موصول نشد، آن محض كفر و تكذيب و ضلال از طريق ايزد لا يزال است.
و امّا در حوادث واقعه و امور و قضاياى سانحه پس بايد كه رجوع در آن باب، بسوى روات حديث ما و أصحاب نمائيد. زيرا كه آن أعيان حجّت ما بر شمایند و من حجّت خداى تبارك و تعالى بر جميع برايايم.
و امّا محمّد بن عثمان العمرى پس خداى تعالى از او و از پدرش راضى باد كه از او در پيش بود بدرستى كه او ثقه من و كتاب او كتاب من است.
و امّا محمّد بن علىّ بن مهزيار الأهوازى حضرت ايزد واهب، قلب او را بصلاح آرد و شكّ از دلش زايل گردانيده، بالتّمام بردارد.
و امّا آنچه از شما بما رسانيدند ما آن را قبول نميكنيم مگر آنچه پاك و طيّب بود و ثمن مغنّيه حرام است.
و امّا محمّد بن شاذان بن نعيم، بدرستى كه او مرديست از شيعيان ما أهل بيت.
و امّا أبو الخطّاب محمّد بن زينب الأجدع ملعون است و اصحابش نيز ملاعين و مأيوس از رحمت ربّ العالمين و محروم از شفاعت سيّد المرسلين و أئمّة المعصوميناند.
زنهار مجالست با أهل مقالات ايشان مكنيد زيرا كه من از آن جماعت بريئم و آباى عظام و أجداد كرامم نيز از أمثال اين طايفه وخيم العاقبه برىء و بيزارند. و امّا آن جماعت كه متلبّس بأموال ما گشتند پس آن كس مال ما را حلال داند و از آن چيز أكل كند بدرستى كه أكل النّيران و در دوزخ تابان است.
و امّا خمس، بدرستى كه آن بر شيعه ما حلال است و آن را تا وقت ظهور أمر ما بر طايفه شيعه حلال گردانيدند، بواسطه طيب ولادت ايشان و عدم خباثت آن.
امّا ندامت قوم كه در دين خداى تعالى داشتند. چون از آن برگشتند و بما رسيدند و اقالت و رجعت نمودند، ما نيز اقاله ايشان نموديم و قبول شكّ و توبه قوم فرموديم و ما را احتياج نيست بصله شاكرين.
و امّا علّت غيبت كه واقع گردد. پس بدرستى كه حضرت عزّ و جلّ ذكره فرمايد كه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ هيچ أحدى از آباى عظام و أجداد ذوى الاحترام نبود مگر آنكه بيعت طاغى باغى زمان آن حضرت تقيّه در گردن او بود و من بيرون مىآيم در وقت و زمانى كه بيعت هيچ از طاغيان در گردن من نخواهد بود.
و وجه انتفاع امام در غيب من، براى سكنه أقطاع زمين، مثل انتفاع آفتاب است در هنگام غيبت آن از انغياب سحاب. اگر چه آفتاب در وقت كه سحاب او را پوشاند و شعاع او را پنهان گرداند ظاهر نمينمايد امّا نفع آن بجميع أشياء كه محتاج اليها است ميرساند و اين ظاهر و بيّن است.
و من براى أهل زمين امانم چنانچه ستارگان أمان أهل آسماناند. اى شيعيان و مواليان، شما من بعد أبواب سؤال، از ما لا يعنى در بنديد، و متكلّف نگرديد الّا بعلمی، كه كفايت شما كند. ليكن در دعاء بتعجيل فرج هر چند بيشتر كنيد بهتر است. زيرا كه فرج تمامى شما در آن است. و السّلام عليكم يا اسحق بن يعقوب و على من اتّبع الهدى.[1]
[1] طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) / ترجمه و شرح غفارى - تهران، چاپ: اول، 1371 ش. ج4 ؛ ص289 تا 293