شعارهای توخالی
هرجوابی من میدادم باز هم چیزی داشت بگوید. حدود یک ساعت این کار ادامه داشت. مدام تکرار میکرد. مدام به کار خدا ایراد میگرفت و از نداشتهها واز دست دادههایش گله میکرد. از فقر و فلاکت بعضی اقشار، از بلایا وبیماریها، از هر چیزی که به مذاقش خوش نیامده بود؛ ولی نمی توانست هم کاری کند. فقط نمیپسندید این چیزها خوشی هایش را زهر مارش کند.
به یاد فرموده شیخ رجبعلی خیاط افتادم که به یکی از شاگردانش فرموده بودند: در بحث دین سخن را طولانی نکنید. اگر دیدید نمیپذیرد به روش ائمه (ع) رفتار کنید. سخن را قطع کنید ودیگر ادامه ندهید.
بحث را با او تمام کردم و دیگر سکوت کردم.
چند روز بعد در اینستاگرامش عکسهای بیحجابش را در استانبول و آنتالیا دیدم.
برایش پیغام گذاشتم :«شاید میتونستی با پول سفرت شکم چندتا یتیم رو پر کنی و چندتا فقیر رو بپوشونی. وقتی بلیط میگرفتی یاد فقرا و بیچارهها بودی»؟!