به کجا چنین شتابان!
امروز صبح که به ایستگاه مترو رفتم، مردم و خودم را دیدم که به سرعت به سمت ایستگاه حرکت میکردیم، یک لحظه به ذهنم آمد که به کجا چنین شتابان!
چقدر برای دنیایمان میدویم، یکدقیقه به قطار دیر برسیم، بیستدقیقه عقب میمانیم. همهی تلاشمان این است که این یکدقیقه را دیر نکنیم. حتی نمازمان را سریع میخوانیم و گاهی نمیدانیم چه میگوییم که برای دنیایمان بدویم.
اما نمیدانیم صف محشر طولانی و پرجمعیت است، کسی تورا هل نمیدهد که زودتر به مقصد برسد، زیرا او از جلورفتن میترسد، جلو جای خوبی برای او نیست، جای حساب و کتاب است، همانجایی که از او میپرسند: آنروز در ایستگاه مترو چرا مردم را هل میدادی که زودتر بروی و روی صندلی بنشینی، چرا وقتی کسی از روی پلهها به زمین افتاد تو از روی او رد شدی و کمکش نکردی، چرا با صدای بلند حرف زدی و دیگران را آزار دادی، چرا برای اینکه دوقران بیشتر بفروشی، حق مردم را زیر پا گذاشتی و شرم زنانه را حفظ نکردی و در حضور مردان لباسهای زنانه فروختی و توجه آنها را جلب کردی؟
میدانی آن جلوتر در محشر اصلا جای خوبی نیست، چارهای نداری که ساکت و سر به زیر بایستی و فقط به دنیای ازدسترفته فکر کنی. آنجا دیگر وقتی برای جبران و زمانی برای اصلاح نیست، هرچه هست اینجاست.
کاش کمی برای آخرتمان میدویدیم.