حکمت بالغه
دلم لک زده بود برای شب تا صبح تحقیق نوشتن. امروز بالاخره قسمت شد یک مقاله جدید شروع کنم. از شوق نوشتن شب هرکار کردم خوابم نبرد. نشستم و اولیات طرحم را نوشتم تا بدانم اصلا میخواهم چکارکنم. کلا مقاله نوشتن را دوست دارم. آخرتمام که شود هم خودم چیزهای جدید یاد گرفته ام هم مطالب جدیدی برای سخنرانی خواهم داشت. یک تیر و دو نشان.
همین اول کار خیلی چیزها عایدم شد. مثلا اینکه زیارت آل یاسین همه اش بیان اعتقادات شیعیان است. در حقیقت یک جور حکمت بالغه. برای همین تاکید شده است هر وقت خواستید توجه کنید به سوی خدا از راه ما و به سوی ما، زیارت آل یاسین بخوانید. چون با خواندنش عقایدتان محکم تر می شود.
امشب یک جور دیگر به آقایم سلام دادم. سلامی از سر اعتقاد به مقام و منزلتش. یک جور دیگر او را شاهد گرفتم بر عقایدم. عقایدی درباره ی اصول وفروع دین. امشب یک جور دیگر آل یاسین خواندم.
وجیهاً بالحسین
حاج آقا می گفت: « داشتن یک چیز، از زندگی و همسر و اولاد و دارایی آدم خیلی مهمتر است و از دست دادنش، بدتر از مرگ! بدون آن تمام دنیا پشیزی نمی ارزد و داشتن آن جای بسیاری از خلأهای مادی را پر می کند! همه سختی ها با وجود آن قابل تحمل است و بدون آن هر لذت دنیوی، بی معنا! چیزی که رکن ارتباطات اجتماعی است و بدون آن در جامعه آرامش برقرار نمی شود. خیلی ها گمان می کنند بوسیله همسر و فرزند یا ثروت و قدرت، یا شهرت و پست و مقام و زیبایی و … می توان آن را بدست آورد یا محافظتش کرد، در حالی که اینطور نیست! و آن آبرو است!! آبرو یک سرمایه بزرگ معنوی است که قابل خرید و فروش نیست و با امور دنیوی بدست نمی آید، چون همه اینها با مرگ فانی می شود. پس باید دنبال عامل دیگری گشت که موجب ماندگاری آبرو باشد و آن معرفت و محبت اهل بیت است. آبرویی که بواسطه اهل بیت بدست آید، هرگز زایل نمی گردد و در آخرت انسان را از تمام غم و غصه های اخروی می رهاند! برای همین است که در زیارت عاشورا از خدا می خواهیم : اٙللّهمٙ اْجعلنیٖ عِندٙکٙ وٙجیٖهاً بِِالْحُسینِ علیهِ السّلاٰمُ فیٖ الدُّنیٰا وٙ الْآخِرٙة ! پس هر گاه دلت شکست و اشک چشمت جاری شد، قبل ازتقاضای دنیا، از خدا آبرویی ماندگار بخواه، که برای اهل بیت، داشته های دنیوی بی مقدار و نداشتن آبرو، خسران واقعی است! » و بعد گریه به حاج آقا امان نداد!
به قلم #راضیه_طرید
مکارم اخلاق
اگر دلت میخواهد اخلاق خوب داشته باشی باید ایمانت را کامل کنی. باید یقینت بی عیب و نقص باشد. باید نیتهایت را برای خدا خالص کنی. اگر دلت میخواهد خوش اخلاق شوی باید از فکر کردن به کارهای بیهوده هم دست برداری چه برسد که به دنبال بیهودگی بروی.
این کارها را که بکنی تازه میرسی به جایی که چشم داشت به دارایی دیگران نداری، گرفتار کبر نمیشوی، بنده ی خدا میشوی. آنوقت است که در بندگی خدا دچار عجب و خود پسندی نمیشوی.
حالا خیرهای دنیا از دستانت جاری میشود. الان که حسابی با اخلاق شدی و منشا خیر و برکات، با این کار خیرت بر مردم مباهات نمیکنی و برسرشان منت نمیگذاری. اگر اینها را که گفتم انجام دادی تازه معالی الاخلاق میشوی. همین هم خیلی خوب است اما تا مکارم اخلاق و کریمانه بودن فاصله داری.
اینها را که گفتم همه شان را امام سجاد علیه السلام در ابتدای دعای مکارم الاخلاق از تو میخواهد. آیا دلت میخواهد تو هم دارای خلق کریمانه شوی؟
پ.ن: برداشتی از بند اول دعای ۲۰ صحیفه ی سجادیه معروف به دعای مکارم اخلاق
مفتاح غمها
به صحیفه سجادیه اهمیت بدهید. دعاهای صحیفه همه اش خوب است اما من اگر بخواهم توصیه کنم، دعای پنجم و دعای بیستم(مکارمالاخلاق) و دعای بیست و یکم را می گویم. این دعاها پر از مطالبی است که دل را قرص میکند وگام شما را محکم میکند تا بتوانید حرکت کنید. رهبرانقلاب 95.4.12 …..
بعد از رفتن ناگهانی مادرم، نه در خانه بند می شدم و نه حوصله حرفهای روزمره مردم را داشتم! خیابانها را بی هدف گز می کردم! بین زمین و آسمان معلق شده بودم! از من خیلی بعید بود ! جمعه ای به قم مشرف شدم، در حرم دفترچه ی ختم صحیفه سجادیه را پخش می کردند، من هم یکی را گرفتم و شروع کردم به ختم روزانه ی صحیفه. با هر صفحه که می خواندم، گویا چیز سنگینی را از روی قلبم بر می داشتند، انگار یک قدم از سرزمین اندوه ، دورتر می شدم، اینکار را ادامه دادم تا به مرز شعف رسیدم، تحمل غصه با طعم شیرین رضایت و خشنودی!
و تازه فهمیدم که دعا و مناجاتهای امام سجاد ع، بهترین درمان طوفان زدگان غم و اندوه است و کلیدقفل دلهای مصیبت دیده!
#صحیفه_سجادیه
به قلم #راضیه_طرید
منم باید برم!
برای خیلی ها همه چیز تمام شد. هرچند خوب می فهمم، برای برخی تازه اول راه است و عجب راه دشواری.
دقیقا نمی دانم از گروه اولم یا دوم. ولی می دانم از زمان رسانه ای شدن و شناختت، تا روز برگشتِ جسم مطهر سر جدایت، خواهر بزرگی بودم، حیرانِ بین انبوه کلیپ ها و نوشتارها و پوسترها و پیام ها، برای نشانه ای. تا به امروز ، ساعت ها، نام و واژه های مرتبط را سرچ و نتایج را با بغض و دقت همراهی کردم. خواستم همان روزی که کلیپ اقتدار و مظلومیتت را نظاره نشستم چیزی بنویسم ولی مگر قلم تکان می خورد؟!!!.
صادقانه بگویم در جای جای آنچه دیدم و شنیدم، نشانه هایی بود برای افتخار…
آنجا که تلاش می کردی برای خدمت به هم میهنانی که محروم بی عدالتی بودند، خدا قوت گفتم و شادمانی کردم که هنوز اندیشه یتیم نوازی و محروم داری مولایم علی علیه السلام زنده است.
آنجا که بین کوچه و بازار، بساط کتاب پهن کردی و منتظر شدی برای صید دلی، به جای بغض، آفرین گفتم و زمزمه کردم: جوان امروزی کم از جوان دهه انقلاب ندارد. لبیک به ولایتت را ستودم.
آنجا که خاطره سفر به مشهد و رضایت گرفتن از پدر و مادر را، از همسرت شنیدم، لذت بردم که جوان شیعه هنوز هم خوب می داند خیر دنیا و آخرت در رضایت والدین است و با توسل به اهل بیت علیهم السلام هیچ دری بسته نیست.
آنجا که بوسه زدنت به پای مادر و دست پدر را دیدم، خوب فهمیدم که باید مرد عمل بود نه شعار.
آنجا که نگاه با صلابت و شجاعتت را کنار دشمن دیدم، گریه نکردم. از شیعه و پیرو راه فاتح خیبر چه رفتاری جز این انتظار می رفت؟
آنجا که سیلی از نوشته ها و پوسترها و ارادت ها و اشک ها و پیام های بزرگان و فتح رسانه ها را دیدم، تعجب نکردم. پیامد اخلاص مگر غیر از این است؟
و آنجا و آنجاهای دیگر فقط به تو افتخار کردم. حتی با فکر به سختی راه پسرت، همسرت، خانواده ات با چشمان بارانی، باز هم اشکی برایت نریختم. مگر می شود تو همراهشان نباشی؟ زنده بودنت را خدا مژده داده است.
بالاخره رسیدم به نشانه ای که قلم تکان خورد و با سوزی از حسرت و با چشمانی بارانی، شادمانی کرد.
خوش به سعادتت مدافع حرم، که نامت با نام سردار عشق، آقا و ارباب امام حسین علیه السلام عجین شد. سوختم از حسرتی که نصیب ما نشد….
می رفت که رسانه ای شدن خود جوش شهادتت، نقطه عطفی باشد در جهانی شدن نام و راه حسین علیه السلام.
چه مطهر است خونی که مرهمی است بر قلب آخرین ذخیره الهی. کیست که نداند مولایمان مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تکیه بر خانه خدا خواهد داد و ندا می دهد: «ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا.».
ارغوان_ صداقت