آرامبخش دل
حال و هوای جامعه تلفیقی از لحظات رحمانی و شیطانی است. ما با حضور در اجتماع ناگزیر در موقعیت هایی قرار می گیریم که با دیدن صحنه ها و شنیدن صداهایی به یاد خدا و شیطان می افتیم.
سوار اتوبوس بودم که خانم جوانی با پوشش نامناسب و آرایش در کنارم نشست. صدای موسیقی از هدفونی که در گوش داشت شنیده میشد. از بلند بودن صدای هدفون تعجب نکردم چون چندی پیش در خبری خوانده بودم که استفاده زیاد از هدفون روی شنوایی افراد تاثیر منفی میگذارد و آن ها به مرور زمان باید برای بهتر شنیدن، صدا را بلند کنند. اما از اینکه مجبور به شنیدن موسیقی حرام بودم ناراحت بودم، با اینکه می دانستم از نظر شرعی برای من اشکالی ندارد. سعی کردم با نگاه کردن به بیرون حواسم را پرت کنم، حال جسمی خوبی نداشتم و این تحمل شرایط را برایم سخت تر میکرد تا اینکه بالاخره پیاده شدم و به مطب دکتری که از قبل نوبت داشتم رسیدم.
در مسیر برگشت به خانه نوای دلنشین ذکر خداوند از رادیوی ماشین در حال پخش بود. تکرار لفظ جلاله ی الله بدون استفاده از ابزار موسیقی ، چنان آرامشی به روح و جانم داد که اصلا طول مسیر را متوجه نشدم. کرایه را پرداخت کردم و با حال و هوایی خوش به خانه رفتم. به راستی که نام و یاد خدا آرامبخش دلهاست. اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القلوب(سوره رعد-آیه ۲۸)
بوی بهشت و بوی خون
بیش تر از آنکه با جغرافیایش آشنا باشم، نامش را از صفحات تاریخ بخاطر سپرده ام. این روزها که به یُمن ولادت رسول مهربانی، بوی عید عطرافشانی می کند، به یاد آن عطری افتادم که از سوی یمن در لابلای برگ های تاریخ به یادگار مانده است.
آن روزی که اویس قَرَنی به عشق دیدن پیامبر ص از یمن به مدینه آمد اما ایشان را ندید و به دیارش بازگشت، حضرت در وصف او فرمود: از سوی قرن بادهای بهشت می وزد.
خوش به سعادت اهل یمن که تعدادی از آن ها به فرموده ی پیامبر (ص ) به برکت وجود اویس مورد شفاعت قرار خواهند گرفت. اما جای بسی تاسف است که این روزها بوی خون از جانب یمن می وزد.
حدود چهارسال از ظلم متجاوزان سعودی و اماراتی به یمن می گذرد. جنگی که به دستور غرب و با در اختیار گذاشتن سلاح شروع شد و از نظر رسانه ای هم کاملا حمایت می شود که حاصلی جز کشتار مردم بی دفاع و به خاک و خون کشیده شدن کودکان مظلوم نداشته است.
از آنجایی که در به وجود آمدن این فاجعه ی انسانی در یمن، پای عربستان در میان است، به یاد خانه ی کعبه و رُکن یمانی می افتم. این رکن جنوبی خانه ی کعبه از آنجا که قبله ی اهل یمن بوده به این نام شهرت یافته است، ولی آیا همین علت نامگذاری افتخار آفرین نیست؟ یااینکه در روایات آمده است که رکن یمانی باب بهشت است و دعا در آنجا به اجابت می رسد.
ای کاش کسی از اهل یمن به مکه برود و در کنار رکن یمانی خدا را به آبروی اویس قرنی قسم دهد تا با ظهور حضرت ولی عصر(عج) شاهد نابودی آل سعود باشیم.
اشتباه کردید!
از: بانوی مسلمان ایرانی
به:سرکرده ی حمله ی تروریستی در اهواز
پیشنهاد میکنم یادداشت مرا تا آخر بخوانید.
برای حمله ی تروریستی روز ۳۱ شهریور ۹۷ چندین خطا مرتکب شدید.
در انتخاب روز آشوب اشتباه کردید. چرا که ۳۱ شهریور ماه برای ما ایرانی ها یادآور آغاز جنگ تحمیلی است، بهتر بگویم هفته ی دفاع مقدس. هفته ای که با شروعش خون تازه ای در رگ های غیرتمندی مردان و زنان سرزمینم جاری می شود.
هدف اصلی برنامه ی حمله تروریستی هر چه بود، مهم نیست. اما از آنجایی که عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد، این بار هم این ترقه بازی برکاتی به دنبال داشت. ۲۵ نفر از مردمی را که مظلومانه به خاک و خون کشیدید، به عنوان شهید لقب دادیم که رسیدن به آن، آرزو و افتخار برای هر ایرانی است.
سربازان دلیر کشورم را دیدید که چگونه برای نجات مردم تلاش می کردند؟ آن مردان دلاوری که حین تیراندازی با اقتدار وسط خیابان ایستاده بودند و بقیه را هدایت می کردند و دنبال تروریست ها و نقطه ی تیراندازی می گشتند، دیدید؟
راستی عجب شهری را انتخاب کرده بودید؟ آزموده را آزمودن خطاست. مردم قهرمان اهواز بار اولشان نبود که دشمن می دیدند و صدای تیر و تفنگ می شنیدند! همبستگی، اتحاد و شجاعت شان را در صحبت های بعد از حادثه شنیدید؟ شکوه حضورشان را در مراسم تشییع شهدا دیدید؟
گمان کردید که امنیت کشور ما را برهم زدید! یا رعب و وحشت به جان مردم سایر شهرها انداختید؟ ایمان ما به اقتدار کشورمان بیش از پیش شد، باور داریم که قدرت منطقه هستیم که دشمنان تاب دیدن نیروی نظامی مان را ندارند. ما مردم ایران همه به سان انگشتان یک دست هستیم، اگرچه متفاوت ایم اما اگر مشت شویم، ضربه ی محکمی به دهان یاوه گویان و خیال بافان علیه کشورمان می زنیم.
از شعار حمایت تا آوارگی عملی
سال ۵۹ بود که با شعار جنگ برای پشتیبانی از قوم عرب ، تمام دنیا با ایران وارد جنگ شد. ایران حتی از داشتن حق خرید سیم خاردار -که وسیله ای غیر نظامی بود- محروم بود ولی طرف عراقی با حمایت مالی و تسلیحاتی ۸۰ کشور دنیا ۸ سال جنگی نابرابر را به ایران تحمیل کرد.
حالا بعد از چند سال الاحوازیه با شعار پشتیبانی از قوم عرب وقتی دست های مردان ایران را به تبع قوانین رژه خالی دید با حمایت مالی و تبلیغاتی عرب و غرب به روی مردم آتش گشود. فقط برای کسب حمایت مردم است که گاه گروه ها و احزاب و… ابتدا با الفاظی مطابق میل مردم، هدفی زیبا را ادعا می کنند اما نهایتا در مرحله عمل پرده از نیت واقعی خود برمی دارند .
خاطرات مادربزرگم از بعد انقلاب ، خاطرات پدر و مادرم از دفاع مقدس، و حالا دیده ها و شنیده های خودم از اهواز و اتفاقات مشابه گواه است آنچه را که دشمن زیبا وصف می کند جز شر برای مردم در پی نخواهد داشت. وصف زیبا از سر نیازشان به حمایت مردم است و لاغیر.
قطعا نسل به نسل خاطراتی که در سینه های مردم با درد جا گرفته شامّه هایشان را تقویت کرده تا بوی نفاق را از همان ابتدای حادثه تشخیص دهند و پشت حق را خالی نگذارند اما امان از دست هایی که این بار با گره های اقتصادی و ترسیم چهره ای مبهم از آینده در صدد رساندن مردم به نقطه ی ناامیدی اند تا دوباره مسلم پشت سرش را خالی ببیند.
تشنگی
امروز جملهای شنیدم که از یکسو روحم تازه شد و از سوی دیگر دلم گرفت. جمله این بود: علی علیهالسلام نمیتوانست فقر را ریشهکن کند بلکه تحمل آنرا آسان میکرد.
روحم تازه شد، زیرا امام اول من، همانکه ادعا میکنم شیعهی او هستم، روزگاری بهخاطرگرسنگان گرسنه بود، کار میکرد و کم میخورد، درد مردم را میشناخت، چون آنرا تجربه میکرد.
علی علیهالسلام همان است که دوست داشت در گرمای تابستان حجاز روزه بگیرد و سخت کار کند، چاه حفر کند، نخلستان ایجاد کند، آنها را وقف نماید و افطار که میشود غذایش را ببخشد. او از سلالهی پاکان است، از نسل ابراهیم و اسماعیل، آنانکه روزی به خاطر خدا قربانی میکنند و روزی دیگر قربانی میشوند.
دلم گرفت، زیرا صاحبمنصبان عصر من وقت ندارند نامهی مولا به مالک اشتر را بخوانند، وقتشان در مذاکرات بیهوده هدر میرود، صبحانهها و ناهارهای کاری اجازه نمیدهند یکبار حتی نامهی مولا را از پرِ شال مالک درآورند و بخوانند، فقط بخوانند.
دلم گرفت، زیرا مولای ما در شهر خویش و در میان اقوام و آشنایانش غریب بود و امروز نیز در میان شیعیان و محبانش غریب است.
مولای غریب تاریخ بشر! چند روزی از غدیر میگذرد، مباهله نیز آمد، انفسنای قرآن، جان پیامبر! جهان در زشتی غرق شده است و دوستداران انسانیت و آزادی تشنهاند، اما کسی نیست به آنها آب گوارا بدهد، آنها تشنهی آب سرچشمهاند. مولای غریب! میدانم هنوز جگرمان نسوخته که اگر سوخته بود، فرزند منتظَر شما میآمد.
میشود در مباهله دعا کنید تشنهی سرچشمه شویم که زودتر بجوشد و خستگی را از تن جهان خسته بزداید؟ دعای شما مستجاب است و من میخواهم تشنه شوم و هیچ آبی مرا سیراب نکند، دعا کنید تشنه شوم.
پینوشت:
انفسنا در آیهی مباهله بهمعنای جان ماست که نشان میدهد امیرالمؤمنین علیهالسلام جان پیامبر هستند.
به قلم: #شهره_شریفی