قاتلان مضمر
کانال اخبار را جستجو می کنم، نوشته است: ساعت 10 صبح روز دوشنبه گذشته جلسه رسیدگی به پرونده مردی آغاز شد که پسر 9 ساله اش را از بلندترین نقطه پل کابلی مشهد به وسط بزرگراه پرت کرده بود.
قاتل گفت : « ️اتهام را قبول دارم! کاری را که انجام داده ام چرا دروغ بگویم! وقتی بعد از یک سال از زندان آزاد شدم از طریق دادگاه حضانت فرزندم را گرفتم ولی در هفته دو روز «علی» را به آن ها تحویل می دادم. وقتی از زندان آمدم معتاد شدم، بیکار هم بودم! از سویی بچه از نظر روحی به هم ریخته بود! حال مناسبی نداشت!»
من جزو قدریه نیستم و اختیار انسان را قبول دارم، اما حیف است که این مرد مجازات شود و مقصران دیگر، در خفا بمانند و به زندگی پر شور و پر هیجان خود ادامه دهند! آنهایی که در طلاق و بیکاری و اعتیاد این مرد به نوعی دخیل هستند! روز قیامت همه انسانها حاضر می شوند، در حالی که عمل هایشان مانند زنجیر به گردنشان است، اما فقط این نیست، چون آثار عمل ها هم به انسان ملحق می شود، آثاری که از آن خبر نداریم!
قال الله تبارک و تعالی فی القران الکریم: « وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ » ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ آثار ﺑﺮ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ .(یس / 12)
بحران تنوع طلبی!
نشستم روی نیمکت پارک، علی کوچولو مشغول بازی ست. دوتا خانم همنشینمان شده اند. باد ملایمی می وزد.
_” دختر مریم جونُ یادته… بعد یکسال نامزدی جدا شده “
_ ” وااای، چی می گی! پسر نازی خانم تازه سه ماهه عقد کرده، وسایلشون رو پس فرستادن “
سعی می کنم نشنوم، برگ های زرد سرو کنده شدند از درخت.
_ ” دخترم خواستگار داره، انقدر دور و بریامون طلاق گرفتن می ترسم شوهرش بدم “
نگاهم را به سرسره دوختم، باد شدت گرفته، برگ ها کم کم رسیده اند به زمین.
_ ” منم همین طور… پسرم از سربازی اومده، درسشم تموم شده، موندیم چه کار کنیم.”
علی کوچولو را صدا می زنم به خانه برویم، نم نم باران می بارد، از بادهای پاییزی باید پناه گرفت.
_ ” همش تقصیره جامعه ست، بد زمونه ای شده “
_ ” آره واقعا…. “
مکالماتشان را با سکوت پایان دادند.
علامت سؤالی بزرگ ورم کرد توی ذهنم. دور برمان پر شده از نامزدی های بهم خورده، شناسنامه های المثنی که قرار است ازدواج های کوتاه چند ماهه را لاف پوشانی کنند… همش تقصیر زمانه ست؟!
نه زندگی ها، سختی گذشته را دارند و نه مادرشوهرها، جَنَمِ قبل را! کدام خشت را کج گذاشتیم؟! شاید تقصیر رنگهاست.
نزدیکی های عید که می شود اکثرمان در پی رنگ سالیم، از پرده و فرش و رو تختی گرفته تا گیره لباس و دمپایی حمام!
ارباب ها کل اثاث خانه را تغییر می دهند؛ رعیت ها به گلدان و قوری بسنده می کنند. مُدگرایی دمار از روزگارمان درآورده و بدتر از آن، ست کردن های الکی. ثمره اش تنوع طلبی بی نهایت ماست. هر سال گوشی عوض کردن، هرروز بروزرسانی شدن با حجره های بازار، این قدیمی شده آن تکراری ست، و تکرار جمله “دیگر نمی توانم تحمل کنم، یک چیز جدید می خواهم! “
بعد توقع داریم دختر و پسرهای دست پرورده ما از بیست سالگی به بعد تا پایان عمر با یک همسر زیر یک سقف زندگی کنند. البته که تنوع می خواهند!
نذر بد
یکی دو شبی هست که مامان جان حال خوبی ندارد.. دیشب آبجی خانوم بالاخره مجبورش کرد که برود دکتر و آبجی کوچیکه بردش درمانگاه عمار. دختر طلا هم همراهشان رفته بود.
دختر طلا تعریف می کرد:” خاله نمیدونی. یه پسره قمه زده بود، بعد سرشو خون برداشته بود. با همون حال و اوضاع خونی راست راست پا شده بود اومده بود درمانگاه که سرشو پانسمان کنند.” اینجور که تعریف میکرد معلوم بود از دیدن این صحنه حول و ولا برش داشته بود.
گفتم:” خاله بعضی ها نذر میکنند. البته نذرشون چون کارشون اشتباهه باطله. اما خوب دیگه! نگرانش نباش. اون فقط پوست سرشه که زخمی شده.” بعد خودم رفتم تو فکر.” اصلا قمه زنی فایده اش چیه برای امام حسین علیه السلام؟ یعنی که چی؟ طرف عمدا خودشو زخمی میکنه بعد پا میشه راست راست میره درمانگاه؟ خوب از اولش نکن این کارها رو.”
نمیدانم قمه زنی اولش از کجا باب شد و اولین کسی که دست برد و سر خودش رو با قمه زخمی کرد کی بود؛ اما با عقل خودم هرچقدر فکر میکنم، فلسفه ای که بشود بهش افتخار کرد برای مجالس عزاداری اباعبد الله و بشود گفت این یک سنت حسنه است پیدا نمیکنم. این چند ماهی که در وبلاگ ashura با دوستانم تلاش می کنیم حجم تصاویر قمه زنی را از گوگل کم کنیم، به عمق فاجعه بودن این حرکت پی بردم. یک نفر که مثل من و شما شیعه است می داند این حرکت چیست و چرا انجام میشود و ضرر قابل ملاحظه ای ندارد اما مردم غیر مسلمان دیگر نقاط جهان چه؟ آنها هم می دانند؟
آقای مظلوم مان را جهان با تصاویر دلخراش و وحشتناک قمه زنی و عبور از آتش میشناسند. لابد با خودشان می گویند:” مسلمانان، متوحش و عقب افتاده از تمدن بشری هستند."
فکر کنم وقت آن رسیده این نذرهای بد را با نذرهای خوبی مثل هدیه کردن کتاب برای شناساندن قیام عاشورا عوض کنیم. با این کار بیهوده فقط به پیکره ی اسلام و قیام عاشورا ضربه می زنیم.
استدلال در مکتب قمه زنی
می گوید: من شور و عشقم را به حسین با قمه زنی ثابت می کنم. هر کس شخصیتی دارد.تو توی یک گوشه آرام گریه می کنی من باید قمه بزنم. لطفا در دستگاه امام حسین اظهار نظر نکن و گر نه چوبش را می خوری!
می گویم: مطمئنی امام حسین به این حرکت شما راضی است؟ الان علما و مجتهدین ما با این عمل مخالفند.
می گوید:برای من کلاس نگذار! برو یک تحقیقی کن بعد حرف بزن! میرزای نایینی جواز قمه زنی را به ما داده. شما بچه آخوندها به گرد پای میرزای نایینی هم نمی رسید!
می گویم: شما چطور از میرزای نایینی تقلید می کنید در حالیکه اولا به نظر علما تقلید ابتدایی از میت جایز نیست؟ ثانیا شرایط آن زمان با الآن از زمین تا آسمان فرق می کند.مگر تجهیزات رسانه ای اکنون، در زمان میرزای نایینی در اختیار دشمن بود؟ ثالثا و مهم تر اینکه تحلیل فتوای میرزای نایینی جواز با این قطعیت را نشان نمی دهد.
می گوید:آقا وحید خراسانی اما نظر مثبت دارند!
می گویم: بابا ما به چه زبانی بگوییم که نظر آیت الله وحید تحریف شده.چندین بار در این زمینه تحقیق شده و نظر ایشان درباره قمه زنی منفی است.
می گوید: من خودم از آقا وحید یک کلیپ دیدم که می فرماید اگر سینه زدن و زنجیرزدن موجب خارج شدن خون شود جایز است.
می گویم: از سینه زنی و زنحیر زنی شما چطور قمه زنی را برداشت کردید! چرا نظر ایشان را مطابق میل خودتان تحریف می کنید؟
می گوید: کجای قمه زنی مشکل دارد؟
می گویم: همین پارسال جوانی را خودم از نزدیک دیدم که به خاطر خونریزی قمه زنی به کما رفت. به علاوه شما چهره تشیع را با اینکار خشن نشان می دهید و انگلیس و آمریکا همین را می خواهند!
می گوید:مدرکت؟
واژه ashoura را سرچی می کنم و عکسهای نتیجه را برایش ارسال می کنم و می گویم: ببین شما شیعه را چطور به دنیا معرفی می کنید!
چطور ادعای عشق آتشین به امام حسین دارید وقتی باعث غربت بیشتر امام زمانتان می شوید! این چه ادعای ولایتمداری است که در خدمت دشمنان قسم خورده شیعه است؟
قول و قرارمون که یادت هست؟
ساعتم را نگاه کردم هنوز 6 دقیقه وقت بود. برای اطمینان برگشتم سمت اتاق و ساعت روی دیوار را نگاه کردم، هم خوانی نداشت. دقت ساعت دیواری بالاتر بود یا ساعت مچی، ساعت گوشی همراه می گفت؛ هیچکدام. تصمیم گرفتم کمی زودتر بروم که اگر ساعت دقیق نبود، دوستم معطل نشود.
چند دقیقه ای منتظر ماندم. خانم های همسایه طبق معمول توی کوچه نشسته بودند. از بس چون و چرا کردند به بهانه ای برگشتم منزل و در راهرو پشت درب خروجی، منتظر ماندم. چند دقیقه بعد شماره همراه دوستم روی گوشی نمایان شد و متوجه حضورش شدم. درب را که بستم صدای خانم همسایه را شنیدم که به دوستم می گفت: «خیلی منتظرت شد، دیر آمدی برگشت داخل خانه». دوستم نگاهی به گوشی همراهش انداخت و تا خواست در چشمانم نگاه کند، نگاهم را پایین انداختم.
چه اشتباهی بود زودتر آمدن.
ناخواسته، جلو در و همسایه، دوستی که یک دقیقه تاخیر نداشت را بد عهد جلوه داده بودم. تعریف خدا از وفای به عهد، عجیب دقیق است.
نه زودتر نه دیرتر. نکته، سر وقت!
————-
امام رضا علیه السلام:
اِنّا اَهلُ بَيْتٍ نَرى وَعدَنا عَلَينا دَينا كَما صَنَعَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله
ما خانداني هستيم كه وعدههاي خود را قرضي بر گردن خود ميبينيم، چنان كه رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين بود.(بحارالانوار/ج٧٥/ص٩٧)