معجزه قلبها
من مبحث « معجزه » را خیلی دوست دارم و هر دفعه آن را تدریس می کنم، خودم احساس افتخار می کنم. مرحبا به این دین و این مذهب که ما را سربلند کرده است.
« معجزه امر خارق العاده ای است که از انسان برگزیده خدا، صادر می شود تا حقانیت شریعت الهی را ثابت کند و قابل تعلیم و تعلم نیست و مغلوب کسی نمی گردد، بگونه ای که دیگر انسانها در برابر آن عاجز می شوند».
ایام زیارت اربعین است، میلیونها انسان از سرزمین ها و ملیت های گوناگون، پیاده روانه کربلا می گردند، بی آنکه تشویق و یا جایزه ای در میان باشد و بی آنکه زبان همدیگر را بدانند !
زائرانی که بخاطر تشفی حرارت قلبشان، در امنیت کامل روحی، تمام سختی ها را تحمل می کنند. چه کسی اینها را فراخوانده است؟
معجزه زیارت اربعین مانند معجزه سایر انبیا نیست که محدود به زمان و مکان خاصی باشد، بلکه مانند معجزه رسول الله ص است که فرازمانی و فرامکانی است!
زیارت اربعین معجزه ی قلبهاست!
معجزه ای که همه طاغوتیان، در برابر آن عاجز شده اند!
قال رسول الله (ع) :« إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً »
(مستدرک الوسائل، ج 10ص 318)
شهادت امام حسین ع در دلهای افراد با ایمان آتش و حرارتی ایجاد میکند که هرگز خاموش نخواهد شد.
به قلم#راضیه_طرید
معادله
معادله ساده ای است!
تو در دنیا دنبال امام حسین ع می گردی تا پیدایش کنی و امام حسین ع در آخرت دنبالت می گردد تا پیدایت کند!
به قلم#راضیه_طرید
آلاء
من لا یحتسب
نشسته بود و برای خودش حساب میکرد.
….پونزده میلیون رهن و یک میلیونم کرایه. میگم اگه انباریم میخوان باید صدتومنم بذارن روش. حالا پارکینگ هیچی……
به فکر فرو رفتم. اگر خدا بخواهد نعمتش را برایمان ریز سیاهه کند، چقدر بدهکارش میشویم. چشم راستت میلیونها. مژههایش میلیونها. ابرویش….
ولی اوست آنکه بی حساب عطا میکند. وباز خودش گفته است از من بخواهید، بهترینها را بخواهید.
#ز.ساده.
آلاء
چمدان های خالی!
ما ابناء بشر عادت داریم یا در گذشته زندگی کنیم یا آینده. برای چند لحظه هم که شده بیایید برویم به آخرین روز آینده. به آن اتاقک معروف که اهل ذوق سردَرش می نویسند “دوش آخر! “
حسابی شیک و پیک و معطر که شدی روی دست بلندت می کنند، مثل قهرمان های المپیک، با حلقه هایی از گل مریم و رز سپید. راستی از آن بالا دنیا چه شکلی ست؟!
مهمان ها هم رسیده اند، چاووشی می خوانند با تهلیل و تکبیر…
همه چیز رؤیایی ست؛ کی فکرش را می کرد آخرین روز آینده اینقدر خاطره انگیز شود. دوربین ها از ثبت حقانیتش عاجز مانده اند، یکی بیاید از مسافر قصه مان سلفی بگیرد!
چمدانت را فراموش نکنی، نکند اصلا ساکی نداری! یعنی چیزی نبود با خودت ببری؟!
می روی توی خانه، آخرین خانه، نرفته خوابت می برد. ببخشید، از بس هول شدیم بالش نازت را نیاوردیم! در عوض پشت سرت مشتی خاک می ریزیم. اندکی صبر کنی مهمان دارانی ویژه می آیند، مشخصاتت را می پرسند با یک سری سؤال های اینجوری. هول می شوی، طبیعی ست، به حال و هوای اوج گرفتن عادت نداری!
روی پهلو نمی توانی بخوابی؟! عیبی ندارد، بلند شو، کمی بنشین.
_«اووووخ، این سنگ را کی گذاشته اینجا؟!»
_«نمی دانم، گمانم قبرکن!»
_«قبر کن؟!»
دو زاری کج و ماوجت تازه می افتد، درست حدس زدی، به اولین روز از زندگی خوش آمدی، خدا بی صبرانه منتظر ملاقات توست. هی با کلمه ها بازی می کند، جمله هایش را تکرار می کند، تغییر می دهد؛ سال ها روز شماری کرده برای امروز. مثل عاشق هایی که زودتر می رسند سر قرار!
اولش کمی از حال و هوای قیامت می گوید و شاید تراکم بالای بهشتی ها، بعد دلتنگی هایش سر باز می کنند و گلایه هایش. گلایه مند روزهایی که منتظر هم کلامیت بود اما تو ترجیح دیگری داشتی!
در پاسخش، مِن مِن کنان چیزهایی می گویی… یک سری کلمات مقطع! سرهمشان می کنم، ش…شر…شرمن..ده، شرمنده ام!
طاقت ندارد خجالتت را ببیند، سری حرف را عوض می کند. حالت را می فهمم، وصف “سریع الرضا” برایت مصداق پیدا کرده. تا خستگی در کنی و نفسی بکشی ساکت را پر می کند از فضلش.
آتشی هم اگر هست خودت سوزاندی، این ربطی به عاشقانه های خدا ندارد. در این سفر آنقدر عاقل شده ای که بتوانی بین خود کرده ها و خدا کرده ها تفکیک بگذاری.
برایت خوب است، درد دارد، سوز دارد، اما پاک می شوی. آدم کثیف شود باید دوش بگیرد، یا با آب، یا با خاک، یا با آتش!
به طُهر آخرش فکر کن؛ آرام می گیری. قیامت قوانین خودش را دارد، بِرندترینش طهارت است!
#معصومه_رضوی
تفاوت ره از کجاست تا به کجا
کتاب استفتائات را بر می دارم و ورق می زنم:
? _ سوال: من ۲۰ سال پیش یک زنجیر طلا پیدا کردم و از پول آن استفاده کردم! حالا نادم شده ام، به قیمت آنروز باید برگردانم یا به قیمت امروز؟
? _سوال: اگر خانمی که باردار بوده و بچه نیز شیر می داده و روزه ماه رمضان گرفته، بچه اش مرده بدنیا بیاید، مدیون و گناهکار است؟
?_سوال: اگر من بخاطر تقسیم اموال ظالمانه از پدرم شکایت کنم، گناه کرده ام؟
کتاب را می بندم، غصه دار می شوم بخاطر جهل افراد!
? تلویزیون را روشن می کنم، مستند « حدیث سرو » را در مورد آقای بهجت ره، پخش می کند.
آقا از مرجع دیگری سوالی کرده: آیا قضای نماز انسان در سه روز موت اختیاری بگردنش است؟ !
….غصه دار می شوم بخاطر جهل خودم!
به قلم #راضیه_طرید