دعای فرشتهها
اولین سالی بود که مسئول امور بانوان مسجدمان شده بودم. مسجد جامع ما خیلی معروف است! توضیح چراییاش مفصل است! شاید چون معروفترین سخنرانها در آن صحبت میکنند و یا منطقه ما استراتژیک است، بطوریکه همیشه در انتخابات پایه ثابت گزارشهای صداوسیماست! و یا … بههرحال، در مراسم عاشورا و تاسوعا و شبهای قدر، بالغ بر چند هزار نفر در مراسم شرکت میکنند. من هم اخلاق خاصی دارم که توضیح چراییاش مفصل است! یا چون در غیرت و تعصب به پدرم رفتهام! یا چون یک حوزوی و مبلغ هستم! یا چون یک بسیجی هستم! بههرحال، شب قدر بود و چند هزار خانم در مسجد! گروه انتظامات که اغلب دختران جوان بسیجی بودند، کار کنترل جمعیت و توزیع کتاب دعا و سقایی و … بر عهده داشتند! بعد از چند جلسه و هماهنگی و تقسیمکار، فکر میکردم بهراحتی میتوانیم مراسم را کنترل کنیم، اما این اتفاق نیفتاد! سیل جمعیت و کمبود جا، هم چیز را به هم ریخت! غیر از تمام مسجد و حسینیه و طبقهی بالا، حیاط مسجد هم پرشده بود! و … (گفتنش برایم سخت است)، انبوه جوانانی که … که… خیلی خوب نیستند! با موهای فشن، ساق شلواری، آرایشهای ویژه و …! جمعیت زیاد موجب شده بود، حیاط مسجد به کمپین این جوانان مبدل شود، دختر و پسر کنار هم با اون وضع دعای جوشن کبیر میخواندند! داشتم سکته میکردم! باید دختران را از پسران جدا میکردیم! دیدم دختران جوان بسیجی بدرد این کار نمیخورند و خودم با یک دوست هم سن خودم، شروع به هدایت دختران به داخل راهروهای مسجد کردیم! خیلی سرتان درد ندهم، شبهای قدر را تا سحر، کار من و دوستم این شده بود که توی راهرو و حیاط مسجد، به خانمها نایلون برای کفش بدهیم و بگوییم: _ آقا اینجا توقف نکن! _عزیزم بفرما داخل راهرو! _ عزیزم موهاتو جمعوجور کن! _ عزیزم دگمه مانتوت ببند! _ عزیزم گوشیتو خاموشکن! _ … نه فهمیدیم کی جوشن کبیر خواندند، کی قرآن بسر گرفتند، کی استغفار کردند، کی عزاداری کردند! و وقتی به خانه میرسیدیم که نیم ساعت به اذان سحر مانده بود با بدنی که رمق نداشت و دهانی که از امربهمعروف و نهی از منکر خشکشده بود! شب قدر آخر، به دوستم گفتم: هرسال در شب قدر، اینقدر دعا می خوندیم و به سروکله مون میزدیم، اوضاعمان اینه! وای به حال امسال که فقط نایلون دادیم و جوانها را چپ و راست کردیم، دیگر چه شود؟ اون سال، هر دو تامون به حج مشرف شدیم! غیرمنتظره و یکهویی! گویا فرشتهها بجای ما، دعای جوشن کبیر را خوانده بودند و دعا کرده بودند!