زیارت از راه دور
نمیدانم کار دل بود یا عقل، کار عشق بود یا احساس، کار شور بود یا شعور. کسی آرام و قرار نداشت. انگار چیز دیگری غیر از خون در رگهایمان غلیان داشت که این چنین میخروشیدیم و میرفتیم. این همه قدم، فقط به عشق او گام بر میداشت، این همه قلب، فقط به عشق او… بیشتر »
4 نظر
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟!
پیرمرد شاید بزرگ قبیله بود. روی صندلی شبیه منبر کوچک نشسته بود. با آن ابهت عربی وسط جاده رو به جمعیت. قهوه در فنجان میریخت و به زوار تعارف می کرد. این که چیزی نیست! علمای نام دار و با عظمت، افتخارشان خادمی اباعبدالله بوده و هست. این که چیزی نیست!… بیشتر »
وجیهاً بالحسین
حاج آقا می گفت: « داشتن یک چیز، از زندگی و همسر و اولاد و دارایی آدم خیلی مهمتر است و از دست دادنش، بدتر از مرگ! بدون آن تمام دنیا پشیزی نمی ارزد و داشتن آن جای بسیاری از خلأهای مادی را پر می کند! همه سختی ها با وجود آن قابل تحمل است و بدون آن هر لذت… بیشتر »