یارب یارب شبهای قدر
شب قدر که میشود، دل ناآرام میگردد، گویا صدای کسی میآید:” بندهی من بیا و خودت را در روشنترین شب سال به روشنایی بسپار، بیا و با آب استغفار، شیطانِ دربند را آنقدر عصبانی کن که چون ماری زخمی در خودش بپیچد.” صدا، صدای فضل خداست و صدای شفاعت او که بندة من بیا، بیا.
نمیدانم چگونه میتوان دل در گرو فضل الهی داد، از خدا چه خواست در شب یارب یارب؟
لیست حاجتهایم را که میبینم، از خدایم شرم میکنم، چقدر نیازهایم کوچک است. چقدر همهچیز دنیایی است. چرا این سخن حضرت امیر علیهالسلام که “آروزهایت را کوتاه کن” در من اثر نمیکند. لیست خواستههای من همان آرزوهایی است که مرا در مزرعه آخرت به تکاپوی هیچ انداخته است.
دوست دارم در یارب یارب شبهای قدرِ امسال برای دنیایم فقط یک چیز بخواهم و آن “اللهم عجل لولیک الفرج باشد.” بقیهی حاجتهایم را در مزرعه آخرت برای آخرت بخواهم. آنجا که نمیدانم خدایم با فضلش مرا میپذیرد یا عدلش. خدا نکند که عدلش قسمت من باشد.
میخواهم در یارب یارب شبهای قدرِ امسال از خدا فضل سرای محشر را بخواهم. شاید فضل خداوند، مرا در کلاس توحید اولیاء ثبتنام کند.
حالکه بناست یارب یارب شبهای قدر مرا تربیت کند، از خدا بخواهم جایگاهم را در عالم عقبی به نور ولایت اول امام شیعه روشن کند. فضل خدا این باشد که من نه محب علی علیهالسلام که شیعهی واقعی او باشم. شاید امسال دیگر خجالتزده خدایم نباشم که همیشه از او دنیای دون را خواستهام.
اما نه! سالهای گذشته هم میخواستم یارب یاربم رنگ دیگری داشته باشد، اما شیطان در یازده ماه سال با قسم روز الست در دست، چنان روح مرا دنیایی کرده بود که شب قدر تمام میشد و من یادم میآمد که از خدا عقبی نخواستهام. امسال تصمیم کبری میگیرم و از خدایم لحظههای بدون شیطان میخواهم.
حتما لحظههای بدون شیطان خدایی میشود، کاش خدا به من این لحظهها را با فضلش بدهد.