معادلات به هم ریخته!
شاید فقط یک نقطه در عالم باشد که ترافیکش تو را که نمی آزارد هیچ، بلکه عاشق این ترافیک هم هستی!
شاید فقط یک نقطه در عالم باشد که دوست داری همچنان معطّل بمانی و کارَت راه نیفتد!
جمعیت به هم فشرده همچنان نگذارد تا تو راهت را ادامه بدهی و معطّل بمانی و از این معطّلی لذت ببری!
اینجا هر چه بیشتر کارَت گیر کند، بیشتر دستان خالی ات به آسمان قد می کشد و می خواهی همه آنچه را که شوق دیدن بارگاهی طلایی باعث فراموشی شان شده بود…
اینجا دیگر خدا نمی گوید دعایت را برایت ذخیره می کنم یا چیز دیگری عوضش به تو می دهم…
زیر قبّه حسین را می گویم…
عاشقانه ترین گنبد دنیا که با درخشش دلربایش، قلب ها را ذوب می کند و از دیده ها جاری می کند.
اینجا که معطّل می شوی، هیچ کدام از کارهای دنیایت عقب نمی افتد؛ دیرت نمی شود و استرس نمی گیری…
اینجا که معطّل می شوی سعادت یافته ای که زیر قبّه حسین عاشقانه هایت را با او در میان بگذاری و دردهای دلت و التماست را برای ظهور مولایت،آرام آرام گریه کنی.
نمی توانم وصف کنم شیرینی این ترافیک را…
فقط می دانم که حسین تنها جنس غمش نیست که فرق می کند…
در دستگاه عجیب حسین تو یک ثانیه معطّلی زیر قبّه اش را با یک عمر عوض نمی کنی!
حسین همه معادلات عالم را به هم زده است!