قانون بد یا قانون جنگل؟
بسمالله
اینروزها که گاهی مجبور میشوم در خیابان شلوغ شهر، فرمان ماشین را دست بگیرم، باید ششدانگ حواسم را جمع کنم، مواظب همهجا و همهچیز باشم…
موتوریهایی که فقط فکر میکنند به هر نحو باید زودتر برسند، پس میتوانند از پیادهرو، سمتراست ماشین، بین ماشینهای گیرکرده در ترافیک، خط ویژه اتوبوس و چراغقرمز عبور کنند و تازگیها برای اعلام حضور بوق بزنند تا مسیر برایشان گشوده شود.
عابرینی که گمان میکنند در همهجا و همهچیز محق هستند، از هر جا خواستند عبور کنند و بدون نگاهکردن به خیابان، وسط خیابان راه بروند، موقع چراغسبز، از عرض خیایان عبور کنند،
رانندههایی که فکر میکنند کارشان از همه مهمتر است، پس حق دارند لایی بکشند، پارک دوبل کنند، حتی اگر نشد، میتوانند راه همه را ببندد و سُوبل پارک کنند، سر کوچه بایستند، بقیه باید صبر کنند تا روزنامهشان را بخرند، ورود ممنوع حرکت کنند، جلوی پارکینگ توقف کنند و بروند. جلوی هر ماشینی بپیچند، به کسی راه ندهند و…
قدیمها میگفتند رانندگی لذت دارد، اما این روزها رانندگی در این شهر بیقانون، اعصاب پولادین میخواهد و به کابوس بیش از واقعیت شباهت دارد.
*
کاش گاهی فکر کنیم قانون، به نفع جامعه است، اگر هر قرار بود هر کس نفع خودش را ببیند، چه کسی باید تعارضها را حل میکرد،
اگر هر نفر، فقط فکر خودش باشد، چه به روز جامعه میآید،
اگر قرار است هر کسی قانون را به نفع خود تفسیر کند، مصلحت خود را ببیند و کار خود را پیشببرد، اصلاً چرا تبدیل به جامعه شدیم؟
قانون بد، بهتر از بیقانونی است. پس همهجا رعایت کنیم، چه به نفع ما باشد یا به ضررمان.
وقتی پارکدوبل تخلف است، نکنیم، حتی اگر کارمان با نیمساعت تأخیر انجام شود.
وقتی عبور از چراغقرمز ممنوع است، صبر کنیم تا خودروهایی که شاید دهدقیقه است در ترافیک چراغ ماندهاند، بتوانند در این ۱۵ ثانیه سبز، عبور کنند.
اگر عجلهداریم، بجای مارپیچزدن، تامل کنیم تا به همه به کارشان برسند.
مهم این است که نفع اجتماعی را به نفع شخصی و فردی ترجیح دهیم.
پس برابر آن اجتهاد نکنیم، دلیل و اما و اگر نیاوریم. فقط گوش کنیم…
باشد رستگار شویم.?