از سفر شام بلا آمدی!
آقا محسن خوش آمدی. خداقوت سردار. زیارت قبول کربلایی! دلمان برای جای جای پیکر شریفت شور میزد.
سردار بی سر، شنیده ام مرثیه خوان ارباب بوده ای!
بیخود نیست که دوماهی هست داری برای دلهای ما روضه ی قتلگاه میخوانی! روضه های مصور!
بخوان کربلایی بخوان!
اگر کشتند چرا آبش ندادند؟
اگر کشتند چرا خاکش نکردند؟
کفن بر جسم صد چاکش نکردند؟…
بخوان سردار! بخوان…
جوانان بنی هاشم بیایید! علی را بر در خیمه رسانید!
خدا داند که من طاقت ندارم! علی را بر در خیمه رسانم!
آقا محسن بخوان!
اما دیگر تمام شده روضه های مصورت سردار. حالا رفقا برای تو روضه می خوانند!
پیکر بی سر زکجا آمدی! واویلا! واویلا!
از سفر شام بلا آمدی! واویلا! واویلا!
بازار عشق
بازار عشق گرم است!
چشمهای بیخواب، پاهای خسته، دستهای تاول زده، سینه های سرخ شده، شانه های زنجیر خورده، کتف های کبود گشته، زانوان بی رمق، پیشانی های خیس عرق شده، و …!
محرم ماه سیطره روح است و تحقیر جسم و شکست اومانیسم و لذت گرایی!
و این همان قدم اول عشق است!
و چه بسیار آنانکه در سال ۶۱ هجری در همین جهاد اکبر خود را باختند و برای حفظ داشته های مادی خود، به اباعبدالله علیه السلام پشت کردند!
حادثه کربلا خیلی پیچیده نیست! َ
فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا . خداوند ﺟﻬﺎﺩﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺷﻰ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺗﺮﻯ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ . (نساء/95)
به قلم #راضیه_طرید
فَابکِ لِلحُسین
خلیل الله باشی ابراهیم می شوی، درمنجنیق می گذارند تا میان نار پرتابت کنند. فرشته ها به یاری ات می آیند، نمی دانی سرانجام این منجنیق را، مطمئن فریاد می زنی کفی بالله حسیبا…
نار، نور می شود برایت. بین ملائک ولوله می افتد: “عجب ستودنی، ندانی و توکل کنی!”
کلیم الله باشی، موسی می شوی. می رسی پشت نیل، فرجامت را نمی دانی، مطمئن فریاد می زنی کفی بالله حسیبا.
نیل دل می گشاید برایت. بین ملائک ولوله می افتد : “عجب ستودنی، ندانی و توکل کنی!”
اما فقط باید ثارالله باشی تا ح س ی ن شوی، قصه پرغصه گودال را بدانی و با اطمینان فریاد بزنی “الهی رضا برضاک".
جبرئیل آمد وساطت کند، تو نخواستی. بین ملائک ولوله افتاد، خاطرات روز خلقت را مرور می کردند، ” آيا كسى را در زمين قرار می دهى كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالى كه ما با حمد و ستايش، ترا تنزيه و تقديس می كنيم. خداوند فرمود: همانا من چيزى می دانم كه شما نمی دانيد."*
در آیینه تمام نمای تو، ملائکه فهمیدند آنچه را خدا می دانست.
چقدرعبد بودنمان با تو فرق دارد، ما از بلا می گریزیم و تو در راه دوست، خریدار بلایی.
لَک العُتبی لَکَ العُتبی حَتی تَرضی…
*(سوره بقره، آیه۳۰)
#معصومه_رضوی
به کوری چشم دشمن ها
روی یک مُبل تک نفره گَردان، دونفری نشسته بودیم و کارتن تماشا می کردیم. هرزگاهی چشم هایم را به صفحه ترک خورده گوشی می رساندم و کانال های تلگرام را بالا پایین می کردم، تصویر زیبا و کارتنی شده ای از شهید حججی نظرم را جلب کرد.
_ ” اینو ببین! دوستِ امام حسینه، شهید شده”
_ “خوشبحالش، مامان! پس ما کی شهید میشیم؟”
_ ” وقتش بشه میان دنبالمون”
_ ” مگه نگفتی من سرباز آقام؟…”
_ ” چرا، هستی… وقتش بشه آقا زنگ می زنه”
_ ” شمارمونو دادی بهش”
_ ” آره مامان، شمارمون رو داره”
خنده شیرینی از سر رضایت روی لبش نشست و رفت دنبال بازی.
__________________
پ،ن :
آقا: رهبر عزیزتر از جان
شهادت از نگاه پسر پنج ساله: وقتی دوست های امام حسین با آدم های بد می جنگند و کشته می شوند، به مردنشان شهادت می گویند.
بقیه کسانی که شهید نشوند: فقط می میرند…
کوری چشم دشمنانی که می خواستند ایثار و شهادت طلبی را از ذهن کودکانمان پاک کنند، اینجا ایران است، دود اسپندِ مادرانِ شهدایِ مدافع حرم فضا را مانند شفق های گرگ و میش اسفند ماه، مه آلود کرده،بهار در پیش است.
#معصومه_رضوی
اقتدا به ماه
با دستهای بسته، سینه سپر کرده ای عزیز
در شام غربت سه ساله سحر کرده ای عزیز
گویاست چشمهای نافذ و لب های تشنه ات
دریای غیرت…اقتدا به قمر کرده ای عزیز؟!
سبزینه