با خبر
داشت تعریف می کرد ولی در واقع گله می کرد از اینکه:
شوهرش یه طلبه است و همیشه هشت شان گرو نه است.
از اینکه نتونسته روز مادر، هدیه خوبی برای مادرش بخره!
از اینکه خواهراش دسته جمعی رفته بودند دوبی و این نرفته بود!
از اینکه برای عروسی برادرش یه لباس درست و حسابی نخریده!
از اینکه در دوره ها و مهمونی دوستان شرکت نمی کنه!
گفتم : اینها رو می دونستی و با این ازدواج کردی؟!
با کمی تردید گفت : بله!
گفتم : هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت، بی خبر از عالمند!
@shamimemalakut