زیارت مجازی
برای زیارت آنلاین حرم علی ابن موسی الرضا علیه السلام میتوانید از این قسمت وارد شوید.
??????????????
جنة البقیع
بسم الله
بقیع را ترجمه کردهاند: جایی که درختها یا کُندههای درختهای گوناگون دارد…
راست میگویند، دقیقا همین است. آن زمانی را که آرامگاه یثرب را بقیع نامیدند، نمیدانم چرا بین همه نام، این را برگزیدند. اما این روزها، درختان بسیاری در آن، جا گرفته است. میدانم دیدن این باغ سرسبز، چشم بصیرتی میخواهد که امثال من از آن محروم است. اما اینجا قطعهای از بهشت است. اگر مجالی باشد و قدم در بقیع بگذاریم، تاریخ اسلام روبرویمان جان میگیرد، مرور میشود…
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، پسرش را در بقیع به خاک میسپرد. وقتی مریضی، ابراهیم دوساله و شیرین را از دنیا رها میسازد، بقیع مأمنش می شود.
دوران نوجوانی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، در آغوش گرم کسی میگذرد که سعی میکرد میان فرزندان بیشمارش، از او غافل نشود و مادرانه هوایش را داشته باشد. فاطمه بنت اسد، تلاش کرد جای خالی مادر را برای نوه عبدالمطلب، پر کند… تا جایی که توان داشت. روزی هم که دنیا و مافیهایش را ترک کرد، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، عزادار دومین مادر شد. خودش قبر را مهیا کرد، قبل از او، داخل خانه جدید مادر خوابید و عبایش، کفن بانویی شد که نگذاشت گرد یتیمی بر چهرهاش بماند.
*
بانوی دیگری نیز مادرانه پیامبر را دوست داشت. حلیمه، از کودکی او را در آغوش کشیده، بزرگ کرده و گل وجودش را آبیاری کرده بود. روزی هم او، دردانه اش را تنها میگذارد و در بقیع آرام میگیرد.
چند قدم آن طرف تر، مزار عموی پیامبر و همبازی کودکی اوست. اگر به موازات دیواره بقیع، قدم برداریم، مزار عمه بزرگوار پیامبر است که در جوارشان، مادر علمدار کربلا، بعد از مدت ها که بالای سر صورت قبر پسرانش، اشک می ریخت، دارفانی را وداع گفت.
کمی بالاتر قطعه همسران پیامبر است، همانهایی که به تعبیر خدا، ام المؤمنین هستند و گاهی قدر و منزلت این هدیه الهی را ندانستند. زینب، رقیه، ام کلثوم، خواهران حضرت مادر نیز همان نزدیکیها مدفونند. بیت الأحزان نیز همین اطراف است… اتاقی که حضرت مادر بعد از وفات پدر بزرگوارشان، آنجا را تنها محلی یافتند که گریهاش را تاب بیاورد. گریه بر سرنوشت امتی که هنوز پیامبر در خاک آرام نگرفته بود، که وصیتش را زیر پا گذاشتند و وصیاش را خانهنشین کردند.
*
باز هم اگر چرخی بزنیم، تاریخ پیش چشممان، زنده میشود. از حسن مثنی، که تنها جانباز حادثه کربلا و داماد حضرت ارباب است، عثمان بن مظعون، اولین مهاجری که در مدینه، دعوت حق را اجابت کرد؛ تا مجروحین جنگ احد، که بعد از بازگشت به شهر، نتوانستند دوری رفقای شهید را تاب بیاورند.
صحابه زیادی در بقیع آرمیده اند. مقدادبن عمرو، که یکی از چهار صحابه خاص حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، جابربن عبدالله انصاری که سلام رسول خاتم را به امام باقر(علیهالسلام) رساند، تا عبدالله بن مسعود و سعد بن معاذ.
*
برادر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دامادش نیز، همینجایند.
اگر تاریخ را جلوتر بیاییم، امام ششم، مادر و فرزند ارشدشان را هم در بقیع به خاک سپردند.
*
اگر بقیع، فقط همین بزرگان اسلام را در خود جای داده بود، باید بقعه و بارگاهی میساختیم تا یادمان نرود، فراموشمان نگردد که اسلام با مجاهدت چه کسانی به اینجا رسیده، چه بزرگانی، برای اسلام جان فدا کردهاند… چه مؤمنینی، اسلام را با جان و مال حفظ کرده اند تا به دست من وشما برسد.
میدانم اصل کار را نگفتهام… ننوشتم که چهار امام شیعه همین جا آرمیدهاند. غم تخریب بقیع، بدون مزار چهار دردانه الهی، آنقدر سنگین است که قلبم تاب نمیآورد از هتک حرمت به مزار امام حسن مجتبی، حضرت سید الساجدین، حضرت باقرالعلوم و امام صادق (علیهم السلام) که مفتخریم مذهبمان را ایشان تبیین کردهاند، خطی بنویسم…
کاش شیربچههای حیدر کرار که داوطلبانه و صف به صف از مزار عمه سادات پاسداری کردند و نگذاشتند حتی یک آجر از این بارگاه نورانی کم شود، آن سال هم بودند و اجازه نمیدادند هیچ کس به بقاع بقیع نزدیک شود.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و اخر تابع له علی ذلک
باید اجـــــازه از طـــــرف مادرت رســـد
تا از جگر برای تو زاری کنم حسن (علیه السلام)
حتی نوادگان تو صـاحـب حــــــرم شـــدند
کی می شود برای تو کاری کنم حسن (علیه السلام)
گنبــــد که نه، ضــــــریح نه، تنها برای تو
باید که فکر سنگ مزاری کنم حسن (علیه السلام)
تنهــــــاترین امامی و بی کس ترین غریب
گریه بر آنکه یار نداری کنم حسن (علیه السلام)1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: شاعر، جواد حیدری
عیدتان مبارک آقا
این روزها که تمام میشود دلم برای صاحب ایام تنگ میشود. برای صاحب عصرها و زمانها. برای مولای خوبیها. برای بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
غریب تر از آقای من در این روزگار نیست. طرید فرید! تنهای آواره ی بیابانهای بیکسی.
اینجا کسی برای نبودنت کمپین حمایتی برپا نمیکند. کسی برای دیر کردنت نذر و نیاز نمیکند. کسی برای رسیدنت به تخت پادشاهی ات تلاش نمیکند.میدانم آقا جان؛ اینجا کسی تو را یاد نمیکند.
دلهای عاشق دلتنگ شماست مولای من؛ اما راهی به سوی شما گشوده نیست. نه صدایی؛ نه نوای یارب یا ربی؛ نه تضرع و زاری به درگاه پرودگاری! هیچ تلاشی برای رسیدن به در خانه ی شما نداشته ایم. این روزها فقط چشم به راه دوخته ایم تا از ره بیایی.
امید شب تار من کجایی؟
آقای من!
ماه پر برکت خدا پایان پذیرفت اما غم فراق تو هرگز! شبهای پر برکت قدر سپری شد و ندای پیک حق شنیده نشد که حکومت جهانی ات را فریاد زند و باز هم یکسال دیگر بدون تو پایان پذیرفت. آقای من! کی دوران دوری و غریبی شما به پایان میرسد؟ کی جمال دل آرای تو را خواهیم دید؟ کاش عید فطر امسال پشت سر شما اقامه ی نماز میکردیم. و چه نمازی میشد نماز عید فطر به امامت مهدی فاطمه سلام الله علیه.
آقای من! عیدتان در تنهایی و بی کسی مبارک! ما را ببخش که شیعه ی لایقی نیستیم که بتوانیم شما را از پس پرده ی غیبت بیرون بیاوریم. شب عید است؛ ما را به بزرگواری خودت ببخش که یکسال دیگر بر دوری ات از خودمان افزوده ایم و هنوز به محضر شما نرسیده ایم.
میدانم آقا جان! اینکه آدم ببیند فرزندش ناخلف است خیلی درد دارد. ما را به بزرگواریت ببخش! فقط همین.
پیدا شده
وظایف بخش امور پیدا شدگان حرم مطهر رضوی:
دل جوئی از زائرین جهت کاهش اضطراب ها، هماهنگی جهت زودتر پیوستن به خانواده هایشان ، تهیه عکس از پیداشدگان ، سرگرم کردن کودکان با اسباب بازی ،اهدای لباس به زائرینی که نیاز به تعویض البسه دارند ….
خادمهایش هم مهربانند. چقدر به گمشدگان حریمش رسیدگی میکنند! آدم دلش میخواهد دیگر پیدا نشود!
آقا جان!
دلم در حرمتان گم شده است. تا پیدا شود ازش دلجویی میکنید؟ اینجوری شاید حالش خوب شود. لباسهایش کهنه شده. گناه آنها را خراب کرده. یک دست لباس زیبا بهش میپوشانید؟ روحم گرسنه است. بهش کمی آرامش میدهید؟ میشوداز هوای حریمتان سیرابش کنید؟
آقا جان! لطفا دل گمشده ام را همانجا تو حرم پیش خودتان نگه دارید. دیگر دلش نمیخواهد پیش من برگردد. انگاری مهربانی شما نمک گیرش کرده است.
جهل مقدس
تاریخ حرفهای ناگفته بسیار دارد. ما اما، حرفهای گفتهاش را نیز خوب نشنیدیم. تاریخ میگوید در 21 رمضان سال 40 هجری مردی از سلاله پاکان در بهترین شب سال به خدایش لبیک گفت. سوز عروج این مرد بزرگ چنان دردناک است که 1400 سال سوگواری هم نتواسته از سوز آن بکاهد.
گاهی دلم برای تاریخ میسوزد که چگونه حوادث تلخی را روی کاغذهایش مینویسد، حوادثی مانند جهل مردمان و کینه دشمنان. دلم برایش میسوزد که باید قلم پردارش را در دست بگیرد و ببیند که ابنملجم مرادی با آن پینه ی پیشانی، شمشیر زهرآلودش را از نیام بکشد و خداشناسترین مرد تمام دورانها را زمانیکه میگوید: “سبحان ربی الاعلی و بحمده” فرق بشکافد و بعد آنرا بهسرعت بنگارد.
او باید کودکانی را ببیند که کاسه شیر بر دست به در خانه دوست آمدهاند که از تب فرق شکافته او بکاهند، اما دیر آمدهاند. علی علیهالسلام فخر آسمان و زمین با سینهای پر از درد عروج کرد و نخلستان و چاه را تنها گذاشت.
دلم برای تاریخ میسوزد، او که رنج ختم رسل را برای هدایت جهل دیده و همه را مکتوب نموده است، حال30سال بعد از رحلت مرد هدایت باید جهل را ببیند که به آگاهی پوزخند میزند. او باید ببیند من کنت مولاه را نه تنها رهبر منصوب و منصوص الهی ندیدند، که دوست هم نیافتند.
جهل مقدس همچنان ادامه دارد. روزی فرق علی علیهالسلام را در سکوت نماز صبح در مسجد کوفه میشکافد، روز دیگر، پیروانش معرفت به حقش را ذبح میکنند که نکند در فضایلش غلوّ نمایند. دیگر روز، اما، دشمن در حقش غلو میکند و با ثبوت مقام الوهیت برای او مسئولیت خویش را کوتاه مینماید. افرادی نیز با معرفی خویش به اسم ولیّ و با جذب مردم به هو121، جا پای ولایت مینهند و تاریخ را دور میزنند.
ظلم به علی علیهالسلام و اهلبیت نبوت که تمامی ندارد، اللهم عجل لولیک الفرج میخواهد که بیاید رازهای نگفته را شرح کند. آمادگی برای ظهور، توبه و استغفار و آگاهی لازم دارد. تکلیف شیعه امروز، مبارزه علیه انحراف و بیان حقایق راستین دین است. همان حقایقی که از علی علیهالسلام علی ساخت. کاش بتوانیم حقشان را درست ادا کنیم.
پ.ن. هو121 نماد صوفیة گنابادیه است.