نائب الزیاره
به سلامت نائب الزیاره ی من. میروی و دل میبری. میروی و چه رفتنی… هیبت مردانه ات در آن لباس سرا پا مشکی دیدنیست و کوله پشتی مشکی ات که حالا دیگر فقط نماد یک چیز است؛ سفری سرخ به دیاری سرخ تر. سفری طاقت فرسا اما شیرین. سفری که خستگی اش دلت را خنک… بیشتر »
نظر دهید »
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟!
پیرمرد شاید بزرگ قبیله بود. روی صندلی شبیه منبر کوچک نشسته بود. با آن ابهت عربی وسط جاده رو به جمعیت. قهوه در فنجان میریخت و به زوار تعارف می کرد. این که چیزی نیست! علمای نام دار و با عظمت، افتخارشان خادمی اباعبدالله بوده و هست. این که چیزی نیست!… بیشتر »