گمشده
دهسال پیش در یک مهمانی خانوادگی با هم آشنا شدند. مادر فرهاد دوست خالهی پریناز بود. چندماه پس از اولین دیدار، فرهاد و خانوادهاش به خواستگاری آمدند و آنها با هم ازدواج کردند. پریناز ارشد حقوق دارد و مشاور حقوقی یک شرکت بزرگ تجاری است. او مجبور است… بیشتر »
نظر دهید »
زن دوست داشتنی
پسر کوچکم را که خواباندم، او را به برادر بزرگش و هر دو نفرشان را به خدا سپرده و برای انجام کاری به بیرون از خانه رفتم. وقتی برگشتم هر دو منتظر بودند. به استقبالم آمدند. از دیدن آنقدر خوشحال شدند انگار که ساعت ها مرا ندیده بودند. یاد کلاس همسرداری چند… بیشتر »