من و تنهایی و ناهار بی وقت!
خسته از کابینت تکانی یهویی، سفره پهن شد. برنج و خورشت را با قابلمه آوردم، ترشی را با شیشه و یک بطری کوچک آب؛ بی لیوان! یا کریم ها پشت شیشه قشقرق به پا کرده اند، کار ساختمان روبرویی تمام شده و خورشید خانم، دلبرانه آخرین تارهای زلفش را جمع می کند زیر… بیشتر »
نظر دهید »
ولیمه
سالها پیش خانم متدینی که از سفر مکه برگشته بود، چند روز در منزل خودش، به اقوام و دوستان خود ولیمه می داد. روز آخر، ایشان به عروس و دخترهایش گفته بود: امروز ۵۰ نفر مهمان ویژه دارم و باید سنگ تمام بگذارید. آنها هم تمام توان و مهارت خود را در پخت غذا و… بیشتر »