پازل زندگی
گاهی دلت چیزهایی میخواهد که نه عقل هضمش می کند و نه احساس درکش می کند. چیزی مثل اینکه بگویی کاش آن شتری که می گویند در هرخانه میخوابد در خانه ات را گم کند یا مهلت دهد و زود در خانه بست ننشیند تا تو را ببرد به آغوش فراخ یا تنگ عالمی غریب. گاهی به ظاهر… بیشتر »
نظر دهید »
زمین بلا
ذوالجناح خسته بود. اندوه سوار، دلش را آزرده می کرد. از آن لحظه که مولا خوابش برد و در خواب جد گرامیاش را دید، غم در دل ذوالجناح موج میزد. نگران حال مولا بود، اما چاره ای نداشت. دستور خدای متعال بود. خاکهای زمین بوی غم میداد، بوی خون. دلش نمی خواست… بیشتر »